سباستین که از چرای گوسفندان برگشت، دید الکس و جانی دارند برای رفتن به شهر فونتا ماریا خودشان را آماده می کنند پرسید:
می خواهید بروید شهر چه کنید؟
جانی جواب داد: می خواهیم برویم آنجا مدتی کار کنیم ، پول جمع کنیم و برگردیم گله ی گوسفندی برای خودمان بخریم.
یکسال بعد هنگامی که جانی و الکس با مقداری پول از شهر بر می گشتند،سباستین را دیدند که همراه خانواده اش برای همیشه به شهر می رفتند، این بار الکس از سباستین پرسید:
کجا می روید؟
به جای سباستین پدرش جواب داد:
می رویم تا برای همیشه در شهر بمانیم بلکه خانه ی کوچکی بخریم و زندگی کنیم.
حالا چند سالی هست سباستین و خانواده اش شهرنشین شده اند، خانه و گله که هیچ! سباستین صاجب اصلی فونتا ماریا شده است.
۲ نظر:
عجب !!!!
فونتا ماریا کجاست می شه بگین
ارسال یک نظر