۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

من هستم

بعضی وقت ها قانع بودن حسن بزرگی است، گاهی به این قانع می شوم که فقط کسی را ببینم و یا چیزی را تجربه کنم. وقتی آن دیدنی و یا خواستنی را می بینم و یا تجربه می کنم دیگر انگار سبک می شوم و از گذر زمان لذت هم می برم.
هفته ای را که رو به پایان می برم با همه ی سختی های موجود روزهای خوبی بود که انتهایش انگار دارد به نتیجه ی خوبی هم می رسد.
نمی دانم سر انجام به کجا خواهم رفت و یا خواهیم رفت؛ اما خوش دارم هر روز که به پایان می رسد راضی از خودم و عملکردم سر به بالین بگذارم. این روزها آرامش گمشده ای است که همگان از ان بی بهره شده ایم.
برای همه ی دوستانم که می آیند و می روند و گاه به یادگار در دفتر زمان چیزی می نویسند بهترین و شادترین لحظه ها را آرزو می کنم .
این روزها اگر کمتر می نویسم کمی بی حوصله شده ام و بی جهت دور وبرم را شلوغ کرده ام به زودی شاید تغییراتی اساسی در نوشته ها بدهم، تا ببینیم :
یار که را خواهد و میلش به که باشد
با احترام و تجدید ارادت/آرش گیلانی پور

۶ نظر:

فرزين كارگر گفت...

درود
تي دس درد اميدوارم هرچي زود تر به آرامش فارسي
گيلك بمني

فرهاد گفت...

به قول معینی کرمانشاهی:
دو نقش است در دفتر زندگی
که خوش دل از او مرد دل زنده ای
یکی سایه دود بگذشته ها
دگر روزن نور آینده ای.
درست می شه غم نخور آرش جون.تا چه پیش آید و چه در نظر افتد.
گفتم مثل خودت بنویسم.البته نه مثل تو چون قلمم مثل تو توانا نیست ولی گفتم برا دست گرمی بد نیست.
دوست دارم نظرتو راجع بهش بدونم.

سينا مدبرنيا گفت...

مرا سر نگردن بداء سرنوشت

ايباردم بنه مي جيگايا بهشت

گيلك بمنيد !!!

قادري گفت...

اميدوارم تغييرات پس از اين بي حوصلگي از جنس شكلي باشد نه محتوايي.

درود

بيتا گفت...

سلام...
يقين داشنه باشيد بعد از يه بارون شديد تو هواي آفتابي يه رنگين كمون زيبا مياد تو آسمون...فقط تحمل و صبر...
برايتان زيباترين لحظات را آرزو ميكنم...

گیله مرد گفت...

سلام
.
از همه ی دوستان که محبت دارند سپاسگزارم/چیزی نیست نوشته یی از سر دلتنگی بود.