۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

پرواز همای/گروه مستان در آخرین کنسرت

منبع: سایت پرواز همای
به قلم :پرواز همای
سومین باری بود که در سالن باشکوه والت دیزنی کنسرت می دادیم و با توجه به 2 کنسرت خوبی که سال های گذشته داده بودیم ، همه در انتظار یک برنامه بودند که انتظاراتشان را برآورده کند .
ما پس از بازگشت از اروپا ، تمریناتمان را آغاز کرده بودیم و بسیار کار سختی در پیش داشتیم. من ناگزیر بودم زودتر از گروه به آمریکا سفر کنم ، چون برای تبلیغات به بودن من نیاز بود. 8 روز مانده به کنسرت بچه ها هم رسیدند ، اما ناگفته نماند که به دلیل دیر حرکت کردن پرواز امارات از ایران ، پرواز دوبی به نیویورک را از دست داده بودند و مجبور شدند 20 ساعت دوبی بمانند و این روی پرواز های دیگه هم اثر گذاشته و خسته و کوفته رسیدند سن دیه گو ؛ ولی ما تمرین هایمان را خوب پشت سر گذاشتیم و برای کنسرت در لس آنجلس آماده شدیم.

روز کنسرت به سالن رفتیم و صدابرداری را آغاز کردیم ، اگرچه در 2 سال گذشته با صدابرداری در آن سالن مشکل داشتیم چون آن سالن برای ارکستر بزرگ طراحی شده ولی کج دار و مریز با آنها تا می کردیم ولی امسال هرچه تلاش کردیم نتوانستیم صدای خوبی بگیریم و به سختی کنسرت را آغاز کردیم ، با نداشتن صدای خوب به سختی میشود کار را به خوبی اجرا کرد...
برخلاف سال های گذشته ، به دلیل روزهای بد اقتصادی در آمریکا سالن حدود 600 نفر خالی داشت ولی باز هم اجرای برنامه برای 1700 نفر با صدابرداری بد کار بسیار سختی بود.
کنسرت را با آهنگ « ای شاه » در مایه ی دشتی که از ساخته های خودم هست آغاز کردیم و پس از آن با هم نوازی تار آزاد و نی پاشا « سربازان » را نواختیم . سربازان کاریست حماسی و بسیار زیبا ، سروده ی محمد سلمانی که آزاد و پاشا در فضایی نزدیک به آن سروده ی زیبا نواختند و من هم خواندم. اما هنوز نتوانسته بودیم فضای سالن را در دست بگیریم چون کسی نمی فهمید ما چه می خوانیم و پس از آن پاشا نشست پشت پیانو و اسفندیار با نواختن طبل خبر از آغاز آهنگ « بزن بر طبل بی عاری » دادند.
بزن بر طبل بی عاری
بزن بر طبل بی عاری
که یاران خفته در خوابند و
گم گشته ست بیداری
نه در میخانه ها مستی
نه بر جا مانده هشیاری
بزن بر طبل بی عاری
هزاران دشنه جای تیشه
در دستان فرهاد است
برو شیرین برو شیرین
که در اینجا ندارد عشق بازاری ...
و از اینجا بود که توانستیم با فریاد های بزن بر طبل بی عاری و کوبیدن بی امان اسفندیار بر طبلی بزرگ نبض سالن را در دست بگیریم.
این آهنگ در دشتی سل یا گام سل مینور اجرا شد که پیانو به سازهای ایرانی اضافه شده بود و رنگ بسیار خوبی به کار ما داد.
پس از آن هم سروده ی « روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست » را با هم نوازی علی پژوهشگر و سینا جهان آبادی اجرا کردیم که اعتراف می کنم آن جوری که می خواستم هنوز نتوانستم این سروده ی زیبای ناصر خسرو را اجرا کنم . آهنگ از « ماست که بر ماست » سروده و آهنگ من با تنظیم زیبای پاشا فضای سالن را به خوبی در دست ما انداخت و کم کم به خواسته ی خودمان نزدیک شدیم .
آواز « من سپیدم » با هم نوازی زیبای علیرضا و محمود به خوبی اجرا شد و در پایان بخش اول آهنگ « تا کی می توانی » را اجرا کردیم که به ما هم خیلی انرژی داد و آمدیم که برای 20 دقیقه سالن را برای استراحت ترک کنیم که ناگهان حادثه ی جالبی رخ داد که انتطارش را نداشتیم ...
شهردار شهر بورلی هیلز در لس آنجلس آقای« جیمی دلشاد » که از افتخارات ایران در آمریکاست به همراه برگزارکنندگان به روی صحنه آمد ند و یک بیانیه و تقدیرنامه از سوی شهرداری به گروه مستان و همای هدیه کرد که 2 ماه پیش به استاد شجریان هم هدیه داده بودند.
خوب بر خلاف ایران دریافت چنین هدیه ای از سوی شهرداری ها در آمریکا بسیار مهم است و ما خوشحالیم که در اینجا از هنر گروه مستان قدردانی می شود و ما با امید بیشتر برای شناساندن هنر و فرهنگ ایران ، راهمان را ادامه خواهیم داد.
پس از 20 دقیقه استراحت به روی صحنه آمدیم با سخنی کوتاه درباره ی پروژه ی حیات وحش ، آهنگی برای حمایت از حیات وحش به زبان پارسی و انگلیسی اجرا کردیم.
می خواهم انسانی دیگر گونه باشم ( I want to be transformed )
می خواهم از درختان ایستادگی بیاموزم
می خواهم چنان مورچه ای باشم پرتلاش
بی آنکه هراس داشته باشم از باران ...
و پس از آن آهنگ « بسامه موچو » و « می بده از لبت » را اجرا کردیم که برای خیلی ها بسیار جالب بود که ما این آهنگ زیبای اسپانیایی را به هر دو زبان پارسی و اسپانیایی اجرا کردیم.
آهنگ « چاوه ری » کردی که از ساخته های آزاد بود ، ما را به موسیقی ایرانی و زبان پارسی برگرداند ولی خیلی ها فریاد می زدند « این چه جهانیست »! ، « ملاقات با دوزخیان »! و دوست داشتند آهنگ های قدیمی اجرا شود و من هم از بچه ها خواستم تا آهنگ « می بده » را اجرا کنیم و پس از آن هم آهنگ « مست مستم » ، که دیگر خیلی ها انگار مست مست شده بودند... من خودم هم عاشق این آهنگ هستم ...

بارها من گفته بودم
ترک جام و می کنم
گفته بودم ترک می
اما نگفتم کی کنم
توبه هایم را شکستم
توبه هایم را شکستم
مست مستم
مست مستم
مست مست ...
دو نوازی علی و سینا ما را به آهنگ « خدا را می شناسم » رساند که قرار بود آهنگ پایانی باشد و با شور و حال عجیبی این آهنگ را اجرا کردیم و آمدیم برای خداحافظی و شاد بودیم که در پایان توانسته بودیم رو سپید باشیم و وقت هم نداشتیم ؛ از صحنه بیرون رفتیم ولی مجبور شدیم که برگردیم چون همه دوست داشتند تا یک آهنگ دیگر بنوازیم .

ما هم آهنگ « سرزمین بی کران » را به یاد همه ی هم میهنانمان در ایران اجرا کردیم ، به امید آنکه بتوانیم همین آهنگ را در ایران اجرا کنیم.

این بود گزارشی از کنسرت آغازین ما در لس آنجلس . به امید کنسرت در ایران .
بدرود.

پرواز همای

۱ نظر:

باران از لاهیجان گفت...

اقای گیلانی می تونم یه سوال بپرسم؟

این نوروز بل 1584 موضوعش چیه ؟

خواستم چند بار بپرسم اما خجالت کشیدم اما الان واقعا کنجکاویم گل کرده

حس می کنم به تاریخ دیلمی برمی گرده چرا شو نمی دونم

ممنون می شم برام توضیح بدید(