۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

برای دختر حّوا

سلام خواهرم؛
چقدر زخمهای روح ات آشناست،
خواهرم؛
جهان پر است از کرکس،
از کفتارانی که جسم  و جان تو را
 و  تکه تکه های اندام مرا به دندان می کشند.
آه خواهرم،
شبهای بی ستاره،
هنگام شمردن دانه های سرب آسمان شهر،
ستارگانی را به یاد بیاور
که آسمان شان پوشیده از ساروج و سیمان است.
آری خواهرم،
چقدر نمرده ایم تا کنون،
و چه بسیار زنده مانده ایم.
پاورچین به کوچه ی صبح پا می نهیم
و کوبه ی خوشبختی را  ملایم بر در خواهیم کوفت.
شاید،
کودک فردا به خوابی ناز،
 چشم بر هم نهاده باشد.
شاید؟!؟....
- - - - -
1:5 دقیقه ی صبح 5 شنبه/نهم تیرماه 1390


دیراست گالیا/شعر و صدای ه . الف . سایه/هوشنگ ابتهاج

۱۰ نظر:

پروانه گفت...

درود بر شما
آری برادرم کفتار ها و کرکس ها را از آسمان مان دور خواهیم کرد !
امید و روشنایی دوباره نوید ماست!

هادی گفت...

آرش جان
حوٌا هم تشکر کرد درد دخترانش را گفتی!!

گیله مرد گفت...

به دوستان:
.
پروانه: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم........
.
هادی:سلام برسونید به آدم......

میرزا قشمشم گفت...

قشنگ بود ...

البت به خاطر فقر سرعت اینترنت و همچنین فیلترینگ، بضاعت تماشای فایل تصویری را نداشتم ...

گیله مرد گفت...

درود آمیرزا....
.
بله حق کاملا با شماست اما چن وخت پیشا یکی می گفت سرعت اینترنتمون نه که کم نیس، زیادم هس.....// اویارقلی

هادی گفت...

درود آرش جان
پیامتان ابلاغ شد
آدمم گفت سلامم را فقط به آرش برسانید!

گیله مرد گفت...

درود به هادی:
.
خوشحالم که در این وانفسای دود و تهمت و افترا و هزار مرض دیگر توانستید آدم را پیدا کنید.....

سپیده گفت...

چقدر دلم هوای دیدن نور را کرده...
کاش سیمان ها را بردارند به جایش پرتو خورشید را نقش کنند...

گیله مرد گفت...

به سپیده: کاش...کاش........

بارونی ها گفت...

و باز سلام
من به طور اتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم.شما چرا فیلتر هستین؟