۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ،دوست می دارم


پل الوار
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه ی قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه ی خودت ، اندازه ی ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و
برای نخستین گناه...
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم


۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

یاد کودکی به خیر

سالها بود که دنبال یه بهونه می گشتم تا سری به محل قدیم مون بزنم وبا درو همسایه که روزگاری از دست شیطنت های ما روز وشب نداشتند دیداری تازه کنم، بارها تا توی محل می رفتم اما هر بار یه شرم نابجا و شاید ازخجالت بازیگوشی ومردم آزاری بچه گی مانع می شد در خونه همسایه های قدیم رو که حالا باید خیلی پیر وفرتوت شده باشند بزنم ، دو سه روز پیش به بهانه سالگرد فوت مادرم با خواهر بزرگترم که شاید او هم سالها همین حس آزارش می داد دل رو زدیم به دریا رفتیم محل قدیمی به بهانه دادن نذری یا خیرات یا هر اسم دیگری که می شود گذاشت.
درب اولین خانه که من به نام خونه رحیم اینا وخواهرم به نام ثریا اینا می شناختیم رو زدیم،خانم چاق وناشناسی در را به روی ما باز کرد، خواهرم رفت جلو وپرسید سلام خانم شوکت خانم تشریف دارند و خانم ناشناسه با چهره ای متعجب جواب داد :کربلایی خانم که نه اما شوهرش هستند و شروع کرد با صدای بلند مرد خانه را با نامی که برا ی ما غریب می نمود صدا زدن،کر بلایی ،کربلایی.....در همین زمان آقا رحمان با همون چهره سی سال پیش و انگار که فقط زمانه گرد سپیدی به سر وصورتش پاشیده باشد جلو آمد وچون هوا تاریک بودکمی نگاه نگاه کرد وسلام وعلیک ومن که واقعا از دیدن کربلایی رحمان قلبم به تاپ وتوپ (شاید هم از ترس کتک خوردن برای شیطنت های کودکی)افتاده بود رفتم جلو و گفتم سلام آقارحمان منو می شناسی؟آقا رحمان با بهت وحیرت داشت با حافظه ش کلنجار می رفت که گفتم :کربلایی موقعی که من از این محل رفتم اینقدری(با دستم اندازه یک متری زمین رو نشون دادم)بودم!اومد جلو کشدار گفت.... آرش واومد جلو که اشک مهلتم نداد واول دستش وبعد صورتش را بوسیدم و از پسرانش ،علی ورحیم پرسیدم واز کربلایی خانمش، که گفت رفته برای نماز جماعت به مسجد، خلاصه قدری صحبت و خاطره شوکت خانم را ندیده خداحافظی کردیم هم برای پخش خیرات وهم دیدن دیگر همسایه ها ورسیدیم به خانه قدیمی خودمان ،زنگ را که زدیم از پشت آیفون دختر کی جوابمان را داد ودر را باز کرد با ولعی که تاکنون هیچ وقت در خودم سراغ نداشتم یا الله گویان وارد شدم ،از دیدن خانه ای که مادرم روزی در آن بود ومن بودم و خاطراتمان بود بدجوری گریه ام گرفته بود ولی به هر ترتیب خودم را کنترل کردم ،دخترک به پیشواز آمده بود واز دیدن دو غریبه در حیاط نسبتا بزرگ خانه شان که بدجوری غریب می آمدند متعجبانه ما ر ا ورانداز میکرد ،خواهرم پیش دستی کرد وپرسید اینجا خونه ی شماست خانومی؟دخترک پاسخ مثبت داد وخواهرم ادامه داد وقتی که من وداداشم (به من اشاره کرد)همسن الان شما بودیم اینجا خونه ی ما بود ،پدر ومادر تون خونه نیستند ؟و باز جواب شنیدیم که نه،خلاصه یکی دو دقیقه ای خاطراتمون رو با درودیوار خونه ی قدیمی مرور کردیم وبعد خداحافظی وبقیه همسایه ها..............
وقتی از ته کوچه بر می گشتیم گفتم :کاش یه بار دیگه در خونه ی شوکت خانوم بریم شاید اومده باشه و او هم استقبال کرد وهمین کاروهم کردیم ،وای ،وای ،وای که چه در زدنی ، انگار از زمانی که ما رفته بودیم شوکت خانوم رسیده بود و ماجرا رو از آقا رحمان شنیده بود و ناراحت پشت در خونه کز کرده بود ،چون سریع درو باز کرد وپرید بغل خواهرم شروع کرد به گریه وزاری وخاطراتش با مادر مرحومم ،از گریه کردن که فارغ شد چشمش که به من افتاد اومد طرفم واجازه نداد بپرسم که دختر، پسرات چطورند؟همون گریه وزاری و.......بعدشم خاطرات بود که پشت سر هم قطار شد و از قدیم و ندیم گفتیم وشنیدیم!!!
عجب خوب مردمی هستیم ما ایرانی ها،من که به اندازه ی یک عمر لذت بردم
.

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

19آذرسالروز درگذشت مادرم

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره يافتن
هر نفس شهدي به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها وناز
شب بتي چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روي گيتي را منور داشتن
شامگه چون ماه رويا آفرين
ناز بر افلاک واختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال دربال کبوتر داشتن
حشمت وجاه سليمان يافتن
شوکت وفر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زيستن
ملک هستي را مسخر داشتن،
بر تو ارزاني که ما را خوشتراست
لذت يک لحظه :مادر داشتن ......
تقديم به همه مادران دنيا........................از مرحوم فريدون مشيري

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

مسافر تاکسی

هوا گرم بود ،انگار از آسمان آتش می بارید گوشه شمال شرقی میدان ونک سوار تاکسی تجریش شدم و راننده ماشین لکنته اش را به حرکت در آورد،ترافیک بیداد می کرد هر چند قدم به چند قدم ماشین ها ترمز می کردند و می ایستادند،من و دیگر مسافران حسابی دم کرده بودیم روبروی بیمارستان ژاندارمری سابق که رسیدیم یکی از مسافران پیاده شدو پیر مردی هراسان از سمت مقابل دوان دوان به دستگیره ماشین چسبید وگفت :
..پارک وی؟
راننده گفت:بیا بالا.
پیر مرد که از چهره آفتاب سوخته اش پیدا بود شهرستانیست سوار شد وبا لهجه ای که برایم آشنا می نمود گفت:
..آقای راننده ،خیر ببینی من پارک وی را بلد نیستم شما اونجا که رسیدی پیاده ام کن .
این بار راننده گفت:چشم پدر جان!
من هم که از گرمای هوا کلافه بودم ودنبال هم صحبت می گشتم پرسیدم :پدر جان چی شده؟چرا حیرانی؟
پیرمرد که انگار بدش نمی آمد دردل کند گفت :ای آقا من شهرستانی ام ،اهل ازنا هستم دخترم توی بیمارستان سوانح سوختگی بستری شده دو ساعت پیش به راننده یک تاکسی گفتم می خوام برم هلال احمر اون بنده خدا منو برد خیابون هلال احمردیدم اونجا داروخانه هلال احمر نیست دوباره برگشتم کریمخان اونجا هم پولم نرسید داروی دخترم رو بگیرم حالا دارم می رم دانشگاه شهید بهشتی یه همشهری دارم بلکه بتونم ازش پول قرض کنم و داروی دخترم رو براش بخرم تا فردا که پسرم از ده میاد پول بیاره طلب فامیلمون رو بهش بدم .
گفتم: پدر جان ،انشاالله که مشکلت حل بشه اما یه آدرس بهت میدم اگه حل نشد برو اونجا ""دفتر کروبیه"" احتمالا یه کاری برات می کنه،می دونی که کروبی هم همشهری تونه .
گفت :آره الیگودرزیه.
در حالی که داشتم روی یه تیکه کاغذ آدرس براش می نوشتم پرسیدم:حالا با چقدر مشکلت حل میشه؟
..گفت:چهل تومن کم دارم.
توی فکر این بودم که چی میشد این پول روهمراه داشتم وبهش میدادم که شنیدم خانم بغل دستیش گفت :بیا.
پیرمرد گفت :این چیه؟
خانم گفت:پول،چک پول پنجاه هزار تومنی برو داروی دخترت روبگیر.
پیرمرد که ناباورانه به اون خانم نگاه میکردبا دستپاچگی وانگارکه دنیا رو بهش دادن شروع کرد به تشکر به زبان محلی و شکسته بسته فارسی ،در همین حال خانم خیر وپیرمرد هر دو از تاکسی پیاده
شدند ودر چشم به هم زدنی توی خیابان پر ترافیک ولیعصر در واویلای بوق ودود ماشینها گم شدند.

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

سالروز شهادت میرزا کوچک خان

میرزا یونس ملقب به کوچک جنگلی در میان یارانش

امروز سالروز شهادت مبارز راه آزادی میرزا کوچک خان جنگلی است ،یاد اوودیگر شهدای راه آزادی از کلنل پسیان تا به امروز را گرامی میداریم।

سردار رویانیان وحرفهای تازه


سردار محمد رویانیان: بنزین نوروز می رسد، اگر سهمیه سوخت زمستان کم شود.

یادش به خیر ،خدمت شما عرض کنم ما یه بابا بزرگی داشتیم این جور موقع ها خوب حرفی میزد اما اول حرف خودم رو میزنم بعد از بابا بزرگم براتون می نویسم.
این آقای رویانیان که با حفظ سمت رئیس ستاد مدیریت سوخت هم هست،بعضی موقع ها حرفهایی بر زبان می راند که آدم انگشت به دهان می ماند،برادر عزیز هر کور مادرزادی می داند که به علت سرمای هوا مصرف سوخت آنهم در ماشین هایی که به یمن مصاحبه هایی که جنابعالی ودوستان در رد استانداردشان می زنید اما روزبروز افزایش قیمت دارند و ما آدم های حریص باور نمی کنیم واز سایپا وایران خودرو می خریم بیش از فصول دیگر است حال شما دارید زمینه را برای کم کردن سهمیه آماده می کنید و منتش را سر مردم می گذارید که برای عید سهمیه ویژه در نظر می گیریم ،آقا این مردم که با همین سهمیه هم مشکل دارند شما لطف کنید کلا سهمیه را قطع کنید تا مردم تکلیف خودشان را با شما یکسره کنند و این همه هم اگر ومگر نیاورید مگر یارانه بنزین از جیب شما یا فلان مسئول مملکتی خرج می شود که دائم سنگ آنرا به سینه میزنید به جای این کارها یک روز آری فقط یک روز حوالی ساعت پنج عصربا همسر وفرزندانتان بدون اتومبیل به میدان ونک تشریف بیاورید وببینید این مردم نجیب با چه وضعی منتظر تاکسی و وسایل حمل ونقل دیگر اجتماع می کنند البته تمام معبر های شهر در این ساعت ها چنین وضعی دارند ،یا حداقل لطف کنید دیگر اگر ومگر در کارها تحویل مردم ندهید چون به قول آقا بزرگم اگر عمه سبیل داشت می شد عمو!!!

۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

دکتر محمد خوش چهره

در هفته ای که گذشت؛ مهم ترین مصاحبه ی رئیس جمهوری مربوط می شد به اظهارات ایشان در نمایشگاه مطبوعات!
«کشور را با نفت بشکه ای پنج دلار هم اداره می کنیم»
اما مسئله ای که باعث شد این مطلب را بنویسم ؛ این بود که بعد از سخنان احمدی نژاد انتظار می رفت گروه هایی که ظاهرا مخالف دولت هستند، حداقل موضع بگیرند و یا واکنشی نشان دهند.
اما دراین برهوت و در حالی که تمام گروه های مدعی ساکت نشسته و بیانیه ای  سخنرانی ای صادر نکردند و یا حرفی در این خصوص نزدند، دکتر محمد خوش چهره -که از مدافعان رئیس جمهور واصولگرایان به شمار می آید- در سخنانی اعتراض گونه می گوید:
اداره ی کشور با نفت بشکه ای پنج دلار با توجه به کسری بودجه ی 35هزار میلیارد ریالی امسال به معنای ریاضت و توقف پروژه های عمرانی است که تصور آن نیز مشکل است.
باز گلی به گوشه ی جمال آقای خوش چهره که حرف دل ما مردم را زد، اما گروه هایی که نام اصلاح طلب ودوم خردادی را یدک می کشند واز نام خاتمی ودوم خرداد در واقع سو استفاده می کنند، لام تا کام حرفی نزده ومنتظرند تا خاتمی دیگری از راه برسد، تا بر موج محبوبیت او سوار و خر خود را برانند!

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

دو سئوال از احمدی نژاد



جناب آقای میرزا محمود احمدی نژاد،ریاست جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
احتراما بازگشت به مصاحبه حضرتعالی در نمایشگاه مطبوعات و خبر گزاریها مبنی براینکه کشور را با نفت بشکه ای پنج دلار هم اداره می کنیم دو سئوال برای حقیر وعده ای از شهروندان ایرانی مطرح گردیده که با آنجناب در میان میگذارم و منتظر پاسخ می مانم.
1-لطف کنید بفرمائیدمابقی کسری بودجه را از کجا تامین می کنید.
2-لطفا مبلغ موجود در صندوق ذخیره ارزی را هنگام تحویل دولت وهم اکنون که قریب چهار سال در دست شماست بفرمائید.

۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

احمدی نژاد وصادرات زعفران

مقاله ای در روزنامه نوپای اقتصاد پویا خواندم تحت عنوان:

رئیس جمهور باید در بحث صادرات زعفران دخالت کند
اینک در آستانه اتمام دوره چهار ساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژادایشان در تمام امور دخالت کرده بود به جز همین زعفران،البته اگر این دخالت منجر به بهبود اوضاع می شد امر پسندیده ای بوداما تجربه نشان داده است که دخالت های رئیس جمهوری به جز وخیم تر شدن اوضاع نتیجه ای نداشته و اصولا شان ریاست جمهوری بالاتر ازین حرفهاست که در هر بحث ریزی دخالت کرده ودست به کار شود،این طور که پیش می رویم احتمالا مسئولین محترم وروزنامه نگاران عزیز برای حل معضل فاضلاب"" آنگول آباد علیا"" و""اوشکول آباد سفلی"" هم دست به دامن احمدی نژاد خواهند شد!!
آخه برادر من!اگر قرار بود رئیس جمهور در این مورد دخالت کند چه نیازی به وزرای کشاورزی وبازرگانی بود ؟؟

۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

احمدی نژاد وحرفهای نفتی!!

امروز ریاست جمهوری اسلامی ایران هنگام بازدید از نمایشگاه مطبوعات وخبر گزاریها فرمودند :
اقتصاد ما آنقدر توانایی دارد که حتی اگر نفت به بشکه پنج دلار برسد مشکلی نخواهیم داشت ،ما که سواد نداریم اما شما سواد دارها یادتون باشه این داداشمون امروز این حرف رو زده ومطمئنا رئیس جمهور بعدی هم خودشه پس باید حرفش رو ثابت کنه!چی؟؟
آره همون جوری که تموم حرفاش رو تا حالا ثابت کرده مگه نگفته بود همه چی رو ارزون میکنم ،به لباس جوونا کاری ندارم ،ما برای همه مردم(نه منظورش فقط بسیجی ها که نبود،همه مردم)کار می کنیم خوب کرد دیگه مگه نه؟

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

اقتصاد نفتی ما


دست دولت کریمه،فخیمه،جلیله نهم درد نکند،زمانی که قیمت نفت به بالاترین حد خود در تاریخ رسید مسئولین محترم کشور لطف کردند وزحمت کشیدند وتا آنجا که توانستند قیمت کالا وخدمات را افزایش دادند ودرصدی را هم به حقوق کارمندان وکارگران افزودند،حال با توجه به کاهش وحشتناک قیمت نفت در بازارهای جهانی باید به انتظار بنشینیم وببینیم چه سرنوشتی در انتظار اقتصاد کشور وما مردم خواهد بودو آیا این کاهش اقتصاد مارا دچار سر درگمی وبحران نخواهد کرد>

۱۳۸۷ آذر ۱, جمعه

ربع قرن با دانشگاه آزاد اسلامی


دیشب به دعوت دانشگاه آزاد در واحد علوم وتحقیقات این دانشگاه جشنی برپا بود به مناسبت ربع قرن فعالیت این دانشگاه،به اتفاق دیگر مدعوین جشن به این مراسم رفتم ، راستش قبل از رفتن، به دانشگاه آزاد به چشم یک دانشگاه پولکی وصرفا انتنفاعی نگاه می کردم، زمانی که رسیدیم ومستقر شدیم آقایی که ظاهرا از معاونین دکتر جاسبی بود درحال سخنرانی بود ،خلاصه کلامش در دفاع از اقدامات این دانشگاه و ساخت وسازهایی بود که درشهرهای دورافتاده واز یاد رفته مثل تربت جام ،نراق،کاشمر،آشتیان و...........اتفاق افتاده بود واینکه در آن شهرها به یمن حضور دانشگاه آزاد اقتصاد رونق گرفته ومردم به این مسئله اشتیاق دارندو دیگر اینکه با وضعیت موجود در سالهای اولیه انفلاب ونوع پذیرش دانشگاهها، دانشگاه آزاد امید را درجوانان زنده کرده وبه جای مهاجرت برای ادامه تحصیل در داخل تحصیل کرده ودر ادامه به میهن خود خدمت کرده اند.
بعد از سخنان ایشان دکتر جاسبی پشت تریبون قرار گرفته وضمن خوشامد به مدعوین طی سخنانی از کارمندان تشکر کرد که طی سالهای تاسیس این دانشگاه خالصانه زحمت کشیده ودر پایان آرزو کرد با اینکه بزرگترین دانشگاه حضوری هستیم انشا ءالله علمی ترین ومعتبر ترین دانشگاه جهان نیز بشویم.
مراسم با برنام های هنری ادامه یافت وبعد............................................................... اما چیزی که باعث شد تا این چند سطر را بنویسم این بود که واقعا تا قبل از حضور در این برنامه طور دیگر در مورد این دانشگاه می اندیشیدم اما با صحبت هایی که در بالا ذکر شد فکر می کنم در سطح مدیران نظام نوعی جبهه گیری غیر منطقی واحتمالا خصمانه دراین خصوص وجود دارد که امیدوارم منجر به صدمه خوردن کار فنی این دانشگاه نشود(خواه جاسبی باشد یا شخص دیگری) که به جز جوانان ایرانی کسی متضرر نخواهد شد ،چرا که آقایانی که به فکر تغییر مدیریت در دانشگاه هستند بیشتر به فکر بازی های جناحی یا به قول ما"" مردم عوام"" پوز زنی هستند تا خدمت .
ضمنا بنده نه در دانشگاه آزادتحصیل کرده ام ونه کارمندش هستم ونه با هیچ کدام از حضرات رابطه خویشاوندی دارم!
www

۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

این رحیم مشایی نازنین


این اسفندیارخان رحیم مشایی عزیز یکی از اون نازنین های روزگار حاضر است که اگر نبود، من به عنوان یک آدم بیکار وبلاگ نویس از بی سوژه ای می مردم ،می دونید چرا ؟؟الان میگم!اول تیتر اعتراض ایت الله صافی رو بخونید تا بعد.....
آیت الله صافی گلپایگانی:رئیس سازمان میراث فرهنگی صلاحیت ندارد.
ماجرا ازین قرار بود که 18 ابان ماه همایشی از طرف میراث فرهنگی در سالن اجتماعات برج سفید تهران برگزار شد که در ابتدای مراسم 12 خانم با لباس های محلی دف زنان قرانی را در سینی به قاری می رسانند وبعد از تلاوت به همان صورت برگشته وقران را پس می گیرند،حالا ایت الله مذکور این حرکت را که در حضور وبه میزبانی رحیم مشایی صورت گرفته تقبیح کرده وبه امام زمان تسلیت گفته است اما روی صحبتم با این مرجع بزرگ است که جناب ایشان بدانند که این کار نه اولین ونه آخرین گاف اعضای دولت احمدی نژاد خواهد بود بنابراین با توجه به سوابق گذشته ،ایشان وهم لباسهایشان دست از حمایت دولت فعلی برداشته و از اشخاصی که امتحان پس داده اند حمایت نکنند ،که بزرگان گفته اند :
آزموده را آرمودن خطاست

۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

این کبلای دخوی بی سواد ببین چی می گه!!

نقل از وبلاگ فضول محله


+ براي خاطر خدا
ان روز که امام خميني فرمودند به جمهوري اسلامي راي دهيد به خاطر خدا و به خاطر اسلام ، هيچوقت گمان نمي کرد مسئولين در چنين محظوري قرار گيرند که به خاطر اسلام دست به هر کاري بزنند، به خاطر اسلام مدرک جعل کنند، رقيب داربزنند، بدون سواد استاد دانشگاه شوند و درباره چيزهايي که نمي دانند داد سخن دهند و تصميم بگيرند، خوب همه اينها چون به خاطر اسلام است هيچ اشکالي ندارد بالاخره براي پيشبرد اسلام هر کاري جائز است حتي ادمکشي . اما کاش امام نگفته بود به خاطر اسلام اخر اين بدبختها که اينقدر خاطر اسلام را مي خواهند در بد محظوري افتاده اند خيلي به خودشان فشار مي اورند که اسلام را حفظ کنند بعد اينطوري ابرويشان مي رود کاش امام گفته بود به خاطر مردم ، انوقت هيچکدام از اين جنجالها به پا نمي شد اصلا هيچکس قدم جلو نمي گذاشت که کاري بکند چه برسد که بخواهد به خاطرش مدرک هم جعل بکند اما خدا وکيلي اينها زحمت کشيدند شبانه روز هي فکر کردند چه کار کنيم که فقط اسلاميون بروند تو مجلس ؟چه کار کنيم که فقط اسلاميون بروند تو وزارتخانه ؟چه کار کنيم که فقط اسلاميون بروند تو دانشگاه ؟چه کار کنيم که فقط اسلاميون استخدام شوند ؟چه کار کنيم که فقط اسلاميون درس بخوانند ؟ اصلا چه کار کنيم که فقط اسلاميون زنده بمانند؟و...خوب نتيجه فکر اين شد که بايد مدرک داشته باشند حالا اقايان و خانمهاي اسلامي مدرک از کجا بياورند حب اسلام که وقتي براي درس خواندن باقي نمي گذارد ؟نتيجه تفکرات حضرات اين شد که مدرک کاغذ پاره اي بيش نيست به راحتي تهيه مي شود مهم اين است که اسلاميون بروند تو مجلس تو دانشگاه تو وزارتخانه ، که رفتند و ان شد که نبايد حالا من پيرمرد ريش سفيد مي گويم اگرانروز امام فرموده بود به جمهوري اسلامي راي دهيد و براي مردم کار کنيد هيچکدام از اين قال ها چاق نمي شد . خدايش بيامرزد که دست همه را توي حنا گذاشت .

۱۳۸۷ آبان ۱۹, یکشنبه

وزرای احمدی نژاد

به ماجراي کردان و چند ماه اخير نگاهي دوباره بياندازيد. من فکر مي کنم ، همه از احمدي نژاد بازي خورده اند. فرض کنيم احمدي نژاد پس از انتخابات مجلس در اسفند گذشته و وقتي درک مي کند که امکان دارد در انتخابات رياست جمهوري جايگاهش را از دست بدهد ، تصميم مي گيرد وزارت کشور را بيش از پيش از آن خود کند.مشکلات زيادي وجود دارد. پور محمدي و معاون او افشار يک مشکل هستند. مشکل دوم مجلس است که چگونه آنها را راضي کند به وزير او راي دهند. اما رهبري ؟ نه فکر مي کنم با رهبري هماهنگ بوده است.حالا به پروسه توجه کنيم. احمدي نژاد پورمحمدي را برداشت و کردان را وزير معرفي کرد. کردان در عمر سه ماهه وزارتش ، کامران دانشجو را که سابقه کافي نداشته و احمدي نژاد در آغاز کار او را استاندار تهران کرده بود ، به عنوان معاون وزير کشور معرفي کرد.با گسترش دامنه رسوايي ها کردان عزل شد و اکنون احمدي نژاد ، محصولي را که يکبار حتي قبل از راي اعتنماد خودش از وزير نفت شدن استعفا داده بود ، را به عنوان گزينه پيشنهادي به مجلس معرفي کرده است.شايد بپرسيد خب ، مجلس به او راي اعتماد نمي دهد. توجه کنيد:مجلس همين هفته پيش در حالي کردان را استيضاح کرد که تا قبل از استيضاح ، مقام رهبري سکوت کرد و فرداي استيضاح ، ايشان سخناني را در حمايت از دولت بيان کرد. از طرف ديگر ، مي دانيم با وزرايي که شخص احمدي نژاد عزل کرده و يک مورد مرگ وزرا و يک مورد استيضاح وزرا ، تنها يک وزير ديگر اگز استيضاح شود ، دولت بايد دوباره براي راي اعتماد به مجلس بيايد. همه اينها فشار رواني را بر مجلس زياد کرده است.اصولا در مجالس جمهوري اسلامي چهار بار وزير استيضاح شده که هر چهار بار ، بعد از آن هر وزيري معرفي شده راي آورده است.حالا نمايندگان مجلس يا بايد به محصولي با فساد مالي و غيره راي ندهند ، که اينگونه بر خلاف توصيه رهبري عمل کرده اند. يا هم بايد راي بدهند که اگر چنين کنند ، ببينيم چه مي شود:احمدي نژاد در طي يک پروسه هشت ماهه از اول سال وزارت کشور را که دست پور محمدي و افشار بود ، به دست محصولي و دانشجو ، دو تن از معتمدانش سپرده است!

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

اوباما.............obama

هرچند هنوز چیزی معلوم نیست؛ اما انتخاب او به عنوان رئیس جمهور بعدی این امیدواری را که روابط دوستانه تری با امریکا داشته باشیم نوید می دهد.

۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

احمدی نژاد:استیضاح کردان قانونی نیست!!



احمدي‌نژاد: *استيضاح وزير کشور قانوني نيست *درجلسه استيضاح وزيركشور شرکت نمي‌کنم

خبرگزاري دانشجويان ايران
رييس جمهور روز يكشنبه پس از جلسه هيات دولت، گفت:« استيضاح وزرا بايد نسبت به عملکرد آنها صورت بگيرد، لذا استيضاح وزير کشور قانوني نيست و من در جلسه استيضاح ايشان شرکت نمي‌کنم.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دکتر محمود احمدي‌نژاد كه عصر يکشنبه با خبرنگاران ايرنا و واحد مرکزي خبر گفت‌وگو مي‌كرد ضمن اعلام اين مطلب افزود:« به عقيده من چيز جديدي در استيضاح آقاي کردان مطرح نشده که نياز داشته باشد رييس‌جمهور در آن شرکت کرده و پاسخ دهد.»
وي تصريح کرد: « حرف هاي مطرح شده همان حرف‌هاي تکراري است.»
رييس‌جمهوري درعين حال با تاکيد بر اينکه استيضاح حق نمايندگان است، گفت:« ما بالاترين احترام را به مجلس مي‌گذاريم و هر تصميمي که بگيرند بر روي کار دولت اثري نخواهد داشت. ما مجلس را يار خود مي‌دانيم اما اين استيضاح را قبول نداريم.»
یک گیله مرد:در حالی که گند کارهای حضرات یکی یکی در حال درآمدن است حضرت آقای میرزا محمود چشم بر واقعیت ها(آخرینش رشوه به نمایندگان مجلس برای پس گرفتن امضاء)می بندد واین استیضاح را غیر قانونی می داند!می شود بفرمائید از نظر شما به جز حرف خودتان چه چیزی قانونیست؟؟

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

طرز تهیه ویسکی در تلویزیون جمهوری اسلامی


روز چهارشنبه 8 آبان 87 شبکه دوم جمهوری اسلامی ایران،،طرز تهیه مشروب را از طریق کارتون پت و مت به کودکان چشم و گوش بسته ما یاد داد،تا لااقل وقتی بزرگ شدند روی به عرق های دست ساز مردم نیاورده و اگر باغ انگوری نداشته،انگور را از بیرون خریده و در ظرفی ریخته و بعد از مدت زمانی صبر کردن،عمل گرم کردن و سرد کردن ” تقطیر ” انجام و بعدشم بسلامتی آقای ضرغامی که طرز تهیه آن را در کودکی به آنان آموخته بود،نوش جان کنند. حالا حرف من اینه که گناه ما بزرگترا چیه که عرق سگی دوست نداریم؟ البته آقای ضرغامی بی میل هم نیستیم طرز تهیه ویسکی رو هم به ما بزرگسالان آموزش بدی و بعدش استکانی بسلامتی تو نوش جان کنیم !!!!

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

آشتی کنان زورکی

به سلامتي اين روزا توي همه جاي مملکت مراسم آشتي کنان به مناسبت هاي مختلف به راهه نمونه شم آشتي کنان امير قلعه نويي ودايي وايضاعلي دايي با علي کريمي اما من ميخوام از يه آشتي کنان به زعم بعضيا ناموفق وبه عقيده خودم موفق براتون بنويسم،بخونيد:
روزگاري بود ما با يه بابايي خيلي قاطي بوديم واصلا من و تو نداشتيم ،اين داستان چند سالي ادامه داشت تا دو سال پيش که طرف ماهيت اصلي خودش رو به ما نشون داد واز اون به بعد ديگه اين رابطه از طرف ما قطع شد اون بنده خدا هم که آدم خيلي دين داريه خيلي از اين مسئله ظاهرا ناراحت بود خلاصه گشت وگشت وگشت تا زد واين وسط هفته گذشته پدرش به رحمت خدا رفت (خدايش بيامرزد در همين جا گواهي ميدهم از اون خدا بيامرز چيزي جز خوبي نديدم وحساب پسرش از او کاملا جداست) ما هم از يه طرف به خاطر حضور طرف دم درمسجد به عنوان صاحب عزا(تنها فرزند ذکورش همين بابا بود) واز طرف ديگه احساس وظيفه به خاطر اون خدا بيامرز سر دوراهي مونده بوديم که چه کار کنيم مونديم ومونديم تا روز هفت ،مطلع شدم ساعت دو و نيم مسجد فلان درقم! دردسرتون ندم ساعت دوازده ظهر ماشين رو روشن کردم وراه افتادم به سمت قم دقيقا ساعت دو بعد از ظهر دم در مسجد بودم منتظر شدم تا درمسجد باز شد و به محض باز شدن رفتم به کساني که منو ميشناختن تسليت گفتم ورفتم يه گوشه اي که کم رفت وآمد بود نشستم تا ته مجلس همونجا بودم ودر آخر از درپشت راه افتادم تا با رفيق سابق روبرو نشوم به محض رسيدن سر خاک چند نفر از آشنا يان به طرفم آمده و گفتند از طرف مقابل همه چي حله فقط پنجاه درصد از طرف تو باقيه بايد راه بيفتي !!!من که ديدم تموم برنامه هام در حال به هم خوردنه وهر کاري مي کنم داره جريان آش خاله ته ..........پيش مياد يه بهونه اي آوردم واز دست شون فرار کردم ونشستم پشت فرمان وتا خود تهران پشت سرم رو هم نگاه نکردم.
حالا رسيديم به اين موضوع آشتي علي دايي وکريمي،کريمي رو با زور طوري که توي عکسها هست ميبرن پيش سلطان علي دايي وزورکي آشتي شون ميدن آخه بابا وقتي حتي خواجه شيراز هم از جريان اين دو نفر باخبره چه اصراري داريد عکس اين مسئله رو جلوه بديد زورکي که نمي شه کسي رو دوست داشت ميشه ؟نه ميشه؟نه حتماشما به من بگيد ميشه؟
نميشه ديگه بابا