۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

توفیق اجباری

چند وقتی هست که دل ودماغی برای نوشتن نیست. البته این فقط به دلیل شرایط اجتماعی حاضر نیست؛ اما بی تاثیرهم نبود.حقیقتا در این جامعه شتر،گاو،پلنگ همه چیز به همه چیز ربط پیدا می کند .
شما فرض کنید بعد از سالها احساس می کنید در حال رسیدن به اهدافت هستی، یک دفعه رئیس اداره ای که در آنجا مشغولید فیلش یاد هندوستان کند وبگوید از بین هدفت و کارت یکی را باید انتخاب کنید.
البته آدم عاقل کار را انتخاب می کند؛ اما من که سالهاست عقل را به گوشه ای انداخته ام وبا احساسم زندگی می کنم اولی را انتخاب کردم و این روزها بد جوری در حال تلاش برای جبران بیکاری (البته از نوع اداری اش) هستم.
خوشحالم که در این گیر ودار بازیهای سیاسی اعتقادم را به مصلحتم نفروخته ام تا برای کسب شندرغاز حقوق هرگربه ای را که آقایان دوست دارند برایم برقصانند .
این روزها هنوزدر شوک حاصل از بیکاری وتعطیلی تابستانی!!کلاسهای دانشگاه هستم. امیدوارم این توفیق اجباری تعطیلی کلاسها هیچ ربطی به نزدیک بودن هجده تیر نداشته باشد وصد البته در موعد مقرر کلاسها دوباره برقرار شود چون بد جوری از بیکاری در عذابم.
تا بعد.

۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه

نامه ای به آقای رئیس جمهورآینده!


سلام آقای رئیس جمهور:

آقای رئیس جمهور ،سالهاست حرفهای نگفته در گلویم مانده وفرصت ابراز ندارم ،اما در اینجا می نویسم تا بلکه بخوانی وبدانی در این کشور مردمی هم هستند که علاقه به سیاست بازی وخط بازی ندارند ،نه اینکه بی تفاوت باشند ،بلکه از جناح بازی ،چپ ،راست ، وسط ، رادیکال ، محافظه کار ، تندرو ، کندرو و خلاصه هر چه واژه زشت وزیبا که این روزها مطرح می شوند بیزارند.

آقای رئیس جمهور!مردم ایران به اسلامیت خود مفتخرند و ایرانی، فقط همانهایی نیستند که به شما رای داده اند (چه اصولگرا وچه اصلاح طلب) ،به هر حال شما امین مردمی هستید که اینجا زندگی می کنند.

آقای رئیس جمهور!مشکلات اقتصادی چنان زندگی را بر مردم حرام کرده، که بیش از نیمی از ما پایین تر از حد استانداردهای اعلام شده زندگی می کنیم ،اما بعضی ملاحظات مانع بروز و ظهوراین گرفتاریها است.


آقای رئیس جمهور !شما را به خدا این همه وعده ووعید لازم نیست ،به اندازه توانا ییهایتان و به اندازه اختیارات یک رئیس جمهور قول بدهید.

آقای رئیس جمهور !مردم بیشتر از سیاست خارجی ،در داخل با مسایل عدیده ای روبه رو هستند، به فکر حل مسایل داخلی هم باشید.

آقای رئیس جمهور ! هیچکس منکر مسلمان بودن کشورهایی مثل فلسطین و لبنان و ....... نیست ،اما چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.


آقای رئیس جمهور! از هزینه تراشی های بیهوده برای این ملت شریف وعزیز که هیچگاه روی آسایش (در طول تاریخ)به خود ندیده اند جدا پرهیز کنید .

آقای رئیس جمهور !لطفا وزرایی را انتخاب کنید که لایق باشند ،نگاه به جناح سیاسی اش نکنید ،به مدیریت وتوانایی او توجه کنید ،بعد از سه دهه دیگر همه حضرات در صحنه، لابد تعهد کافی داشته اند که تا کنون راس امور مدیریتی کشور بوده اند.

آقای رئیس جمهور!با مردم صادق باشید،بسیاری از همین مردم کوچه وبازار،توان بالایی در تحلیل مسایل روزمره دارند.

آقای رئیس جمهور!به وضعیت آموزشی کشور نگاه ویژه ای داشته باشید، سواد بسیاری از فارغ التحصیلان ما در وضع اسف باری قرار دارد.

آقای رئیس جمهور !علیرغم همه تلاشهای انجام شده،خیلی از فارغ التحصیلان در مشاغل غیر مربوط مشغول کارند.

آقای رئیس جمهور! نه آن گریه معروف،نه آن لبخند ملیح ،نه آن صراحت در گفتار ،نه آن سفر های پی در پی چاره درد مردم نیست ،برنامه ریزی کنید،نه برای بیرون کردن رقیب از میدان،بلکه برای سامان دادن به امور مردمی که با شمایند وبه انتظار شما ،از خانواده شهدا ،رزمندگان،ایثار گران ،آزادگان مایه نگذارید وارزان خرجشان نکنید که اینان مقامی والا تر دارند .

آقای رئیس جمهور عزیز ،به انتظارت می نشینم و اگر عمری باقی بود چهار سال بعد ،در همین روزها باز خدمت خواهم رسید،پیروز باشید.

۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

قیمت مغز آقایان وخانمها

بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهي خسته ، ناراحت و جدي .
دكتر در حالي كه قيافه نگراني به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه بايد حامل خبر بدي براتون باشم , تنها اميدي كه در حال حاضر براي عزيزتون باقي مونده، پيوند مغزه ."
"اين عمل ، كاملا در مرحله أزمايش ، ريسكي و خطرناكه ولي در عين حال راه ديگه اي هم وجود نداره, بيمه كل هزينه عمل را پرداخت ميكنه ولي هز ينه مغز رو خودتون بايد پرداخت كنين ."
اعضا خانواده در سكوت مطلق به گفته هاي دكتر گوش مي كردن , بعد از مدتي بالاخره يكيشون پرسيد :" خب , قيمت يه مغز چنده؟";
دكتر بلافاصله جواب داد :"5000$ براي مغز يك مرد و 200$ براي مغز يك زن ."
موقعيت نا جوري بود , أقايون داخل اتاق سعي مي كردن نخندند و نگاهشون با خانمهاي داخل اتاق تلاقي نكنه , بعضي ها هم با خودشون پوز خند مي زدند !
بالاخره يكي طاقت نياورد و سوالي كه پرسيدنش آرزوي همه بود از دهنش پريد كه : "چرا مغز آقايون گرونتره ؟ "
دكتر با معصوميت بچگانه اي براي حضار داخل اتاق توضيح داد كه : " اين قيمت استاندارد مغزه ! ولی مغز خانمها چون استفاده ميشه، خب دست دومه وطبيعتا ارزونتر !! . " اين مطلب رو براي تمام خانمهاي باهوشي كه به يه لبخند نياز دارن بفرستين ..

۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

خلیج همیشگی فارس .....مال ماست.


من در منزلم به عکس خیلی ها تجهیزات ماهواره ندارم(البته به آنهایی هم که دارند اعتراضی ندارم) اما دیروز در منزل دوستی مهمان بودم وفرصتی بود یکی دو ساعتی ضمن هم صحبتی ،گاهی هم نیم نگاهی به کانال های فارسی زبان وغیر فارسی زبان بیندازم.
چیزی که برای من جالب بود برنامه های این شبکه ها بود که در تبلیغات دست تلویزیون خودمان را از پشت و""قپانی""(نوعی دست بند زدن به مجرمین خطر ناک) بسته اند. این تلویزیون ها عموما در حال گدایی هستند به طوری که در اکثر لحظات زیر نویس و رو نویس وچه می دانم زبا نی و خلاصه به هر ترفندی که در دنیا موجود باشد تقاضای کمک از هموطنانی دارند که عموما از طبقه پایین جامعه هستند (معتقدم بیشتر مخاطبین برنامه های ماهواره ای از طبقه متوسط به پایین هستند) بندگان خدا زحمت می کشند وبرای"" رضای خدا ""تلویزیون درست می کنند تا ما را از شر دیکتاتوری نجات دهند آنوقت پولش را هم در قبال کار نکرده و پیشاپیش از ما طلب می کنند.
آخر برادر من ،خواهر من، ما اگر پول داشتیم که دیگر لازم نبود شما برای ما تصمیم بگیرید و ما را از شر آقایان خلاص کنید، مثل همان سالهایی که مردم عموما از سر شکم سیری به خیابانها آمدند و آن کار را کردند که می دانم ومیدانی !!خودمان چاره کار را بلد یم، اما امروزه بیشتر مردم این مرز وبوم از ترس اینکه اگر روزی روزگاری سر وکارشان به جاهای باریک کشید تکلیف خانه وخانواده اش چیست تن به هر خفتی می دهد، پس لطفا این تبلیغات را متوقف کنید تا هم دیگران را نیازارید وهم ارزش کارتان را بالا ببرید!!
واما ماجرای جالب دیگر این کانالها:
عموما تبلیغات حرف اول رسانه ها را در دنیا می زند ،چه تبلیغات سیاسی وچه تبلیغات تجاری و این هر دو لازم وملزوم یکدیگرند؛ اما در کانالهای فارسی زبان از دل تبلیغاتشان فقط آگهی ترک اعتیاد (ماشاالله به نام های مختلف )تبلیغ گن وکمربندهای لاغری ،برنامه های موسیقی در ایالات مختلف امریکا واروپا وبرنامه های ازین دست بیرون می آید.
حال می خواهم بدانم آیا مشکل دختران وپسران ما ودر آخر مردم ما در ایران کوچک یا بزرگ بودن بینی و یا دور کمر و......است، یا نه مشکلات بزرگتری مثل مسکن ،کار ،حق زندگی آزادانه (با هرزگی اشتباه نشود)و دهها معضل دیگر هم دارند.
خلاصه اینکه افرادی از قبیل"" حضرت آقای حمید شب خیز"" آن طرف دنیا نشسته وبا تیز هوشی جوانان ایرانی را به بی تفاوتی وبعضا هرزگی تشویق می کند و از این رهگذر هر روزه بر سرمایه خود می افزاید تا فرزندانش در بهترین کالجها با آسودگی و فراغ بال تحصیل کنند؛ اما ایشان تبلیغ ""فلان رستوران دبی"" را در کانال هایش می کند تا جوان ایرانی حسرت به دل را به دبی بکشاند وپول بی زبانی را که باید صرف آینده و زندگی اینان گردد به جیب عربهایی سرازیر شود که گستاخی را به جایی رسانده اند که ""خلیج همیشه فارس"" را خلیج عرب بنامند.
یکی نیست به این صحرا نشینان بیابانگرد تفهیم کند که شما تازه چهار دهه است که صاحب پرچم شده اید چطور ادعای مالکیت جایی را می کنید که در همیشه تاریخ ""خلیج فارس"" نامیده می شده است !
امیدوارم مسئولان ما به خود بیایند واین لکه ننگ را برای همیشه از صفحه تاریخ پاک کنند که بعید می دانم توان چنین کار را داشته باشند..!!

۱۳۸۷ دی ۲۹, یکشنبه

احمدی نژاد وسعدی





این فقط یک لطیفه است


منت، محمود را احمدی نژاد،که طاعتش موجب مدرک است وبه ستایش اندرش مزید ثروت،هر سخنی که برآورد مضر حیات است وچون بخندد مخرب ذات،پس در هر عملش دو نکبت موجود است وبه هر نکبتی لعنتی واجب!!!
لطیفه ارسالی از اصفهان،مهندس همایون.......

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

لغو سفر استانی احمدی نژاد


گلی به گوشه جمال کر مانشاهی ها :

در حالیکه تمامی روزنامه های وابسته به دولت ویا طرفدار دولت برای سفر های استانی محمود خان ورفقا به به وچه چه می زنند ودر حالی که هیچ فرد مسئولی (خصوصا نمایندگان مردم در مجلس) جرات مخالفت با سفرهای استانی را نداشتند ،ناگهان سفر آقای احمدی نژاد وهیئت همراه به استان کرمانشاه(باختران اوایل انقلاب و کرمانشاهان قبل از انقلاب) لغو شد در اینکه چرا لغو شد کاری به خبرهای دیگر ندارم اما دقایقی پیش رادیو فردا در مصاحبه ای با یکی از ظاهرا نمایندگان کرمانشاه از ایشان پرسید :
علت لغو سفر ریاست جمهوری چه بود؟
وایشان جواب داد :به علت اجرایی نشدن مصوبات دور اول سفر استانی احمدی نژاد به کر مانشاه و..... باز گلی به گوشه جمال نمایندگان کر مانشاه!!

۱۳۸۷ دی ۲۳, دوشنبه

سید محمد خاتمی ومیر حسین موسوی

سید محمد خاتمی:از بین من ومیر حسین موسوی یک نفر کاندید خواهد شد

این آقای سید محمد خاتمی هم به شدت از خودش ورفقاش متشکره، چند نفر راه افتادند توی این روزنامه واون مجله واین سمینار واون گرد همایی که چی ؟ بیائید از این آسید ممد و دوستان طرفداری کنیم !

بنده به عنوان یک ایرانی که طرفدار احمدی نژاد هم نیستم در همینجا به عرض واطلاع دوستانم می رسانم که این بابا در همون مدت هشت سالی که رئیس دولت بود، لیاقت هاش رو نشون داده، ضمن برائت از طرفداری احمدی نژاد از تمامی ایرانیانی که اهل رای دادن هستند(کسی مجبور به رای دادن نیست) انتظار دارم به کسی رای بدهند که نه لبخندهای خاتمی واشک تمساح دور دوم او را داشته باشد ونه وعده وعید های انتخاباتی محمود خان احمدی نژاد را .....
 به هر حال شاید با انتخاب دیگری غیر از این دو بتوانیم کاری بکنیم که قدری از این تنش ها و استرس ها دور باشیم.
مسئله دوم اینست که ایشان از میر حسین موسوی به عنوان جانشین احتمالی خودش در انتخابات نام برده اند، در اینکه ایشان انسان کاردانیست شبهه ای نیست؛ اما اگر از همین امروز از او انتظار داشته باشیم که معیشت مردم را به دهه ی شصت برگرداند خیالیست باطل، که همه می دانیم ارزانی های آنروز کشور به مسائلی مربوط می شد که جای گفتنش اینجا نیست وخیلی از گرانی های امروز حاصل دوره مدیریت آن روز ایشان است؛ اما اگر فارغ از پیش داوری بالا به ایشان رای بدهیم ممکن است در آینده با درایتش کشور ودولت بهتری نسبت به دولت کنونی داشته باشیم......فقط همین!!

۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

حسینی باشیم،نه....


اگه منو تکفیرم نمی کنید واگه منو به بی دینی متهم نمی کنید باید بگم من این آدمایی رو که در طول سال همه کار می کنند تا سر آدم وعالم رو کلاه بذارن اما وقتی محرم نزدیک میشه میرن ده هزار تومن میدن پیراهن سیاه می خرند ومی پوشند تا به قول خودشون عزادار حسین باشند رو نمی فهمم.....
*******
توی تاکسی نشسته بودم ،از میدون آزادی به سمت شرق تهران می رفتم،یه آقایی با ما هم سفر بود برای راننده تعریف می کرد(چند سال پیش که اوضاع عراق تازه به هم ریخته بود وهمه با بیست وپنج هزار تومن قاچاقی وبا پای پیاده واز وسط میادین مین می رفتن کربلا) آقا رفتیم کربلا ،نمی دونی چه حالی داد ؟مردمش همه گشنه بودن ،کاسبا همه از نداری میگفتن،عراقی ها همه از صدام نفرت داشتن (گمونم دروغ می گفت ،چون همه جای عراق از صدام بدشون نمی اومد ) خلاصه رفتیم زیارت کردیم وبرگشتیم ،خیلی خوب بود!!
چون به نظرم خیلی داشت خالی می بست ازش پرسیدم خوب دیگه چطور دیدی عراق رو ،اصولا برای چی رفته بودی یعنی اینقده حسینی هستی که جونتو گرفتی کف دستت و رفتی از وسط میدونای مین تا کربلا؟؟
گفت آره آقا ما دیدیم بچه محلامون همه با هم دارند میرن ،مام گفتیم کم نیاریم ،خلاصه به ننه مون گفتیم حاج خانوم حلال کن ما داریم می ریم ورفتیم !
پرسیدم خوب امام حسین چه تاثیری در شما کرد؟
گفت آقا به خدا ما هر سال میریم سینه زنی وزنجیر زنی تا ساعت یک ودوی شب تو خیابونیم و تو این ایام از خلاف ، ملاف هم خبری نیست !
پرسیدم :مگه خلاف هم می کنی؟
گفت :خلاف که نه اما بعضی وقتا یه پیک عرقی ،یه موقعی دو تا کام دودی،ااای پاره ای وقتام........
من دیدم طرف داره همه کارای نکرده اش رو هم لو میده حرف وتو حرف آوردم تا بیشتر گندش در نیاد،ازش پرسیدم اونوقت صبح کی میری سر کار ؟
در حال خاراندن سرش بود که گفت فعلا که بیکاریم تا بعد ببینیم چی می شه .
بهش گفتم اما به نظرمن شما فقط برای ماجرا جویی رفتی کربلا نه برای زیارت .
گفت:آره داداش همون جوریه که شوما می گی ،اصلا به تو چه مربوط ؟
منم دیدم طرف داره راست می گه خفه خون گرفتم تا به قول خودشون تیزی،میزی تو گلوی ما فرو نرفته.

توی اداره داشتم با یکی از دوستان صحبت می کردم که دیدم از توی لابی سر وصدای دوتا از همکارا بلندشد ،رفتم بیرون دیدم گلاویز شدند ودارن همدیگه رو نوازش می کنن.
پرسیدم چی شده؟
یکی شون گفت این بابا انگار حالیش نیست که باید شیفت رو سر ساعت تحویل بگیره ،من باید تا کرج برم اما الان یک ساعت منتظرم تا این بیاد ازمن شیفت رو تحویل بگیره .
دومی رو کشیدم بردم توی اتاق پرسیدم :تو چرا دیر اومدی؟
گفت :بابا !! من دیشب تا دو توی هیئت بودم ،تا اومدم خونه ،شد سه ،همون وقت خوابیدم الان هم که رسیدم اداره !
گفتم مگه واجبه تا اون ساعت توی تکیه باشی؟
با یک نگاه عاقل اندر......به من گفت ،مث اینکه ما تو محل آبرو داریما !
گفتم من که با تو دعوا ندارم ،اما تکلیف این بابا چی میشه که باید سر وقت می رفت ونرفت.
کاری ندارم که این بار اولش نبود ،کاری ندارم که امام حسین بهانه بود ،کاری ندارم که اگه زیاد تر حرف میزدم منم متهم به خیلی چیزا می شدم اما کاش ما به جای تو سر وکله ی خودمون زدن کمی هم به سلوک اون بزرگمرد عالم فکر وعمل می کردیم و امام حسین رو وسیله ای برای تخلیه کردن خودمون قرار نمی دادیم.
البته این در مورد همه صادق نیست اما من به شخصه خیلی از موارد بی انضباطی رو سراغ دارم که با این بهانه ها سرپوش می ذارن روش،امیدوارم حرفم رو باور کنید
.