۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

میرزا قشمشم/ شیون فومنی

زنده یاد شیون فومنی
دوست گلم " پدرام مژدهی" ازجوانان با فرهنگ و اهل شعر و ادب گیلان؛ شعر" میرزا قشم شم" اثر جاودانه یاد شیون فومنی را توی سایتش نوشته بود. به خواهش من برگردان فارسی اش را نیز برای من و دیگرانی که ممکن است کمی در درک شعر مشکل داشته باشند در پست دیگری کار کرده است.از انجا که این شعر بسیار زیباست و برای من به عنوان یک گیلک زبان جالب بود، بعد از خواندن برگردان مشتاق شدم هر دو را دریک پست اینجا بگذارم.

پس :

میرزا قشم شم،اثر زنده یاد شیون فومنی

برگردان: پدرام مژدهی

بخوانید و لذت ببرید

با احترام/آرش



ره ميرزا قشم شم سياست ايشپتكايه

هي ميرزا قشم شم سياست حيوان ترسناك و وحشي اي هست

صد تا تي جوري جوجه اونه دان چيليكايه

كه صد تا جوجه و مرغ تو در برابرش بي ارزش است

تو چه داني چپ چيسه و راست كويدانه رايه

تو چه مي داني چپ چه هست و راست كدامين راه

بئس ايپچه خب آموخته بي بي اَن تي صلايه

صبر كن تا خوب درس و مشقت را ياد بگيري اين به صلاحت است

تو پالوده پجي قناده دس پنجه سيو ايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيزي ديگري هست

بئس تا نيگيري دوغه عوض اربه دوشابه

صبر كن تا به جاي دوغ ترش، ‌شربت شيرين به دست نياوري

بئس تا جه مي بلته واكوني تي زرده گابه

صبر كن تا گاوت را كه به دروازه ي چوبي خانه ي من بسته اي را بتواني باز كني

بئس يعني بخوان چه؟ امي خطا؟ نه كيتابه

صبر كن يعني اين كه بخوان، چه چيزي را؟ حرف و كلام من را؟ نه كتاب بخوان

فاندر چي واسي آي با كولا اِي بي كولايه

نگاه كن و بفهم براي چه هست كه «آ» كلاه دار است و الف(«اِ») بي كلاه است

تو پالوده پجي قناده دس پنجه سيوايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست

هر از بره نشناخته ايسي ويلان و سيلان

هنوز هر را از بر تشخيص نداده،‌ سرگردان در اين بازي سياست مي گردي

خانه بنايي تي دوعايه گرداني قيلان

دعاي خود را درون خانه گذاشته اي و بيرون به دنبال آن مي گردي

تي دستا گيري شاله كوني جير كشي شيلان

شال كمرت را در دست مي گيري و بالا و پايين مي پري و ادعاي پيروزي مي كني

تي پوشت تره ان پوشتي نيبه باده هوايه

اين كارها برايت پشتي نمي شود كه به آنها تكيه كني باد هوا هست

تو پالوده پجي قناده دس پنجه سيوايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيزي ديگري هست

لانتوس تناود شاخ فناكش پاي دوخوس گاب

بازي در نيار(تاس ننداز) و شاخ و شانه نكش اي گاو سر به زير و آرام

لاغر ميشه ره صاب نده خو ساتوره قصاب

به خاطر يك گوساله لاغر و مردني قصاب ساتور بر نمي دارد

ترسم اوتورايي يهو تي بنده بدي آب

مي ترسم يك باره يكه بخوري و هول كني و بند به آب دهي

مرداي خايه ميدان هلا تي ورزا زيزايه

اين ميدان مرد مي خواهد و تو هنوز گاو نرت بچه هست

تو پالوده پجي قناده دس پنجه سيوايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست

الآن شيمي دورانه امي وازكوني بوگذشت

امروز،‌دوران، دوران شماست و دوران پريدن هاي ما گذشته (1)

اَ خلوته ميدانه ورانداز كوني بوگذشت

براي ما اين ميدان ِ خلوت و سوت و كور را برانداز كردن گذشته(2)

ميزقنچي نوا بوئن امي دَوراز كوني بوگذشت

ساز و نقاره راه نينداز و شلوغ نكن دوران تماشا گر بودن ما گذشته(3)

پنبه مانه تي موشت امه ره شلّه پلايه

مشت تو براي ما مثل پنبه هست و برنج شفته شده هست

تو پالوده پجي قناده دس پنجه سيوايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست

بازار واكوني يا علي امرا گوله مولا

گل مولا با يا علي گفتن و دم از علي زدن مي خواهي براي خودت برو و بيايي راه بيندازي؟

تو يك شي بگيرا چي به مولا گو له مولا

آخر گل مولا تويي كه يك شاهي مي گيري و روضه ميخواني و معركه مي گيري را چه كار به مولا

تي ديل به تي كيشكول خوشه اما گوله مولا

تو دلت به كشكول و دم و دستگاهت خوش است اما گل مولا

درويشه نمد پاره امي پاره كوتايه

نمد پاره ي درويش و خادم مولا هم براي من و تو كوتاه هست

تو پالوده پجي قناده دست پنجه سيوايه

تو فالوده پز هستي و دست پخت قناد چيز ديگري هست



پی نوشت:

1- اشاره به كشتي گيله مردي و پريدن كشتي گيران

2- اشاره به كشتي گيله مردي و دور چرخيدن كشتي گيران در ميدان مسابقه
میراحمد سید فخری نژاد(شیون فومنی)

3- اشاره به كشتي گيله مردي و تماشاچيان كه كشتي گيران را تشويق و حمايت مي كنند

از پدرام مژدهی عزیز که با برگردان این شعر منتی برمن نهاد، سپاسگزارم/حیفم امد دیگران بی نصیب بمانند.تقدیم به همه ی دوستانم.



برای خواندن وبلاگ" پدرام جان" اینجا کلیک کنید.


۴۰ نظر:

مرد گیل گفت...

خدایش بیامرزد

مرد گیل گفت...

خدایش بیامرزد

مهتا گفت...

سلام قشنگ بود خدا رحمتش کنه؛ زبان حال ما بود. بدرود

باران از لاهیجان گفت...

سلام اقای گیلانی

پیش ما هم می اومدید دیگه

گیله مرد گفت...

به خانم باران گرامی
.
از دعوتتان سپاس اما
1- فرصت کم بود.
2- آدرس نداشتم.
3- خیلی دوست ندارم باعث زحمت دوستان باشم.
4-از لطف شما و همه ی دوستان سپاسگزارم.
پایدار باشید

شادونه گفت...

دست مریزاد

گیلدا گفت...

درود
یک: هنگامی که کسی رو سورپریز می کنین، می خواین بهت زده نشه؟ راستش یه هوا تو مایه آقای آرین بودین... (دبیر دگراندیش نامی آستانه و رشت)... یه هوا هم فکر می کردم لاغر و شش تیغه باشین.... یک کم داشتم تو ذهنم بازسازی می کردم... همچنین یک کم زیاد تنها مونده بودم، از دیدن اینکه سرانجام یکی اومد پیشم خوشحال شده بودم(آیکن چشمک)
............................
دو: مرجع زبان گیلکی: کتاب های فرهنگ واژه گیلکی چندتا هست... نوشته پاینده شرق گیلانی هست...گمان شما که تهران هستین بتونین تو کتاب خونه ملی پیداش کنین.. اینجا تو همه کتابخانه ها هست
آقای بهرام کریمی هم خودش یک فرهنگ واژه گیلکی زنده هست... تو وبلاگ گیله لوی با نام گیلان پیوند شده
............................
سه: همینک همکاری من با همین ماهنامه خط مهر هست... بیشتر بچه هاش رو می شناسم... سردبیرش مهدی بازرگانی بچه روشنفکریه و فهمیده هست... آقای بهرام کریمی هم دبیر بخش گیلکی این ماهنامه هست.. از دیدگاه درآمدی نمی دونم براتون صرف داشته باشه که باهاش همکاری کنین یا نه؟ چون نوپا هست...
اگه بخواین می تونم با بچه ها گفتگو کنم.... گیله وا هم هنوز فعاله و بچه ها باهاش در ارتباطن..
..............................

گیلدا گفت...

دو: مرجع زبان گیلکی: کتاب های فرهنگ واژه گیلکی چندتا هست... نوشته پاینده شرق گیلانی هست...گمان شما که تهران هستین بتونین تو کتاب خونه ملی پیداش کنین.. اینجا تو همه کتابخانه ها هست
آقای بهرام کریمی هم خودش یک فرهنگ واژه گیلکی زنده هست... تو وبلاگ گیله لوی با نام گیلان پیوند شده
............................
سه: همینک همکاری من با همین ماهنامه خط مهر هست... بیشتر بچه هاش رو می شناسم... سردبیرش مهدی بازرگانی بچه روشنفکریه و فهمیده هست... آقای بهرام کریمی هم دبیر بخش گیلکی این ماهنامه هست.. از دیدگاه درآمدی نمی دونم براتون صرف داشته باشه که باهاش همکاری کنین یا نه؟ چون نوپا هست...
اگه بخواین می تونم با بچه ها گفتگو کنم.... گیله وا هم هنوز فعاله و بچه ها باهاش در ارتباطن..
..............................

گیلدا گفت...

هر دو وبلاگتون رو نگاه کردم


هیچ پرسشی از نیوشا پیدا نکردم؟؟!!!



می تونین بگین کجاست؟؟

pedram mojdehi گفت...

سلام آقا شرمنده كردي مخلصيم به خدا.

فرزين كارگر گفت...

درود
دستت درد نكنه آرش عزيز رشت اومدي يه سري هم به ما ميزدي شماره منو كه داشتي

گیله مرد گفت...

به همه ی دوستانم که از پیامشان انرژی می گیرم:
از اینکه سر زده آمدم و بی خبر رفتم شرمنده ام/راستش می خواستم یک هفته ای بمانم /بعضی ملاحظات باعث شد زود برگردم /امیدوارم دفعات بعد خدمت برسم.
از همه ی دوستان/گیلدا/پدرام/فرزین/شادونه/باران/مهتا/مردگیل سپاسگزارم

گیلاندخت گفت...

سلام؛ زیبا بود،سپاسگزارم

ناشناس گفت...

(آیکون گل) خودت گلی

نيوشا(ساحل حرير) گفت...

گيله مرد مهربان خيلي قشنگ بود خوب شد كه ترجمه اش رو گذاشين وگرنه هيچ جذابيتي برام نداشت.
چيكار كنم من گويش شرق گيلان رو 90درصر ميفهمم.
از مترجم گرامي بسيار متشكرم.

گیله مرد گفت...

سلام به نیوشای عزیز:
.
راستش "خاخور جان" منم چون همین حالت رو داشتم خواستم کار دیگرانی که مثل من وشما کمی در درک شعر مشکل داشتند آسون بشه/به هر حال خوشحالم که شما هم مثل من خوشتون اومد/گیله مرد برایش بسیار ارزشمند است که خدمتی بکند هم به خود و هم به دیگران/
پیروز وپایدار باشید درپناه پروردگار پاک

جودی ابوت گفت...

سلام

جودی ابوت گفت...

سلام برار جان
خسته نباشین خوبین خوشین من زیاد شما و شخصیتون رو نمی شناسم اما وبلاگتون رو مطالعه کردم متو جه شدم روح بزرگ و سبزی دارین این هم بر میگرده به سرزمین سبز و شمالی هست بهر حال خوشحال میشم یه عضو کوچیکی در کنار شما باشم ببخشین بدون اجازه وارد وبلاگتون شدم و نظر دادم از خدا بهترین ها رو براتون میخوام

گیله مرد گفت...

سلام به جودی ابوت:
.
جودی جان !!مواظب " جان اسمیت " باش/راستش از دیدن پیامتون خوشحال شدم ولی نمی دونم چرا آدرستون رو نذاشتید/ما هم کسی نیستیم/ یه آدم معمولی که گاهی دست به قلم می بره و "چیزهایی" می نویسه که فکر می کنه ارزش خونده شدن داره/برخلاف خیلی ها که فکر می کنن من از دماغ فیل افتادم خودم اینجوری فکر نمی کنم/هر دوست تازه ای رو که بیاد با جون ودل قبول می کنم به شرطی که اندازه ی خودش و منو حفظ کنه/پایدار باشید و باز از این طرفها بیایید

گیله مرد گفت...

دوباره به جودی ابوت سلام
.
جودی جان می دونم امروز تولدته می خوام پیامت رو با یه نوشته ی کوتاه بذارم تو صفحه ی اصلی تا دوستام بهت تبریک بگن/دوست داشتی می تونی خودت جوابشون رو بدی/به قول خودتون امروزیا:
بای تا های

یک گیلانی در استکهلم گفت...

شعر گیله لو رو می شه با "برگردونش "بذارید اینجا/مرسی

جودی ابوت گفت...

سلام برار جان
تی بلا می سر
یه موزیک شمالی بزارین تو وبلاگتون خیلی جذابتر میشه
ممنون میشم

گیله مرد گفت...

سلام جودی جان:
.
این دفعه دیگه بهونه ای نیست تا جوابتو بدم/اون بار فکر می کردم؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟ هستی/این بار تا خودتو معرفی نکنی شرمنده ام.وقت به خیر

جودی ابوت گفت...

در وجود هر كس
رازی بزرگ نهان است.
داستانی،
راهی ،
بیراهه‌یی،

طرح افكندن این راز
_ راز من و راز تو، راز زندگی _
پاداش بزرگ تلاشی پُر حاصل است

گیله مرد گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
گیله مرد گفت...

جودی جان
.
انگار کلا دراشتباه بودم/ حالا که صحبت ازراز شد انگار باید نقشه ی جغرافیا را به سویی دیگر نشانه بروم/لعنت بر آن "مستر اسمیت "که فکر می کنم دل آزرده اش "هستی" اما گناه از من نیست/
هرچند دیگر دیر است،
حالا کشاورز شمالی پیر وزمینگیر است
و همتای جنوبی اش از زندگی سیر است،
حالا دیگر در شهر من باران نمی بارد...
حالا زنان شهر من به جای "چوچاق" از فرنگی جات وارداتی تناول می کنند
باغ ملی دیگر جای زنان دستفروش شده است
و مدرسه ی کوروش به انباری از سرنگ و ادوات معتادین....
.
پایدار باشی چه با آرش چه بی آرش
.
با احترام

جودی ابوت گفت...

salam نماز روزه تون مقبول د رگاه حق
آرش تی بلا می سر
خوبین خسته نباشین من دیروز خیلی براتون نوشتم انگار بدستون نرسیده تعجب می کنم چطور نیومده واقعا وبلاگتون بوی نسیم شمال میدهمن هم یکی از درختهای شمال هستم که ریشه ام در اونجاست در اون خاک مرطوب و نمناک خیلی خوشوقتم از آشنایی با شما شما استاد و تبحر خاصی تو نوشتن دارین اما من هم از اون سرزمین دورم اما با وجود این وبلاگ انگار در اونجا هستم حیف که دورم از شما تشکر می کنم که اینچنین تحول ایجاد کردین براتون ایمیلم رو محفوظ کردم درپناه خداوند

گیله مرد گفت...

به "جودی ابوت گیلانی" سلام
.
راستش درحال سرگیجه ام/این پیامهای شما کلا مبهم و نا رساست/ایمیلتان را چطور و چگونه برایم محفوظ کرده اید/من که چیزی به دستم نرسیده/لطفا چنانچه تمایل به مراوده دارید آدرسی ازخود بنویسید/سایتی/ای میلی/نشانه ای/در ضمن این القاب که نوشتید کمی اذیتم می کند/لطفا منبعد از واژه های سنگین در مدح این کمترین استفاده نکنید/خوشحالم که این بلاگ ناقابل برای همشهریانم جذاب است/
پایدار باشید و همیشه فرزند گیلان/
با احترام به همه ی ایرانیان و گیلانیان

جودی ابوت گفت...

سلام مجدد
خسته نباشید
خیلی ممنون که به نوشته هام عنایت کردین
متشکرم
من دیروز براتون پیام دادم
اما انگار نرسید
من قصد اغراق و چاپلوسی نداشتم آرش جان
اگه نوشته هام بوی مد و ستایش بود
فقط برای روح بزرگی که دارین همین
آدرسم رو براتون ارسال کردم

گیله مرد گفت...

سلام جودی جان
.
چرا می پیچونی مارو؟ من که ای میلی /آدرسی /چیزی/ نمی بینم/چه طوری باید آدرستون رو بدونم؟در ضمن اینکه گفتم از القاب پر طمطراق استفاده نکنید چون لایقش نیستم/ دو ستان غیر نتی ام اینجا بسیار تردد دارند/شائبه ی سفارشی بودن کامنت ها تاثیر بدی در من خواهد گذاشت/ برادر یا خواهرم که دوست داری جودی ابوت باشی لطفا اذیت نکنید/گیله مرد به اندازه ی کافی مشغله در ذهن دارد شما بیشترش نکنید با این چیستانهایتان/خوشحال تر خواهم شد اگر خواننده ی دائمی باشید با نام و آدرس /سپاسگزارم

جودی ابوت گفت...

سلام صبح شما بخیر جناب خسته نباشین
من قصد آزار و اذیت و خدای ناکرده برای چیستان و جک گوئی مزاحمتون نشدم اگه برداشت جنابعالی از نوشته هام این هستش من معذرت میخوام شاید نوشته هام و یا ادبیات نوشتنم اینطور بد جور شما رو آزار داده و خلق تون رو تنگ کرده من دختر از سرزمین شمال هستم من لینک و آدرسم رو براتون فرستادم حالا یا من وارد نیستم که چطور باید ارسال بشه یا اینکه یه مشکلی هست بهر حال ببخشین شما رورنجودم عذر میخوام درپناه خداوند بزرگ بهترین ها رو از خدا برای شما میخوام منو ببخشین حلالم کنید

گیله مرد گفت...

به جودی ابوت:
علی الاصول وقتی توی اسم و آدرس اینترنتی آدرس بگذارید با یک کلیک باید صفحه یی از شما باز شود/چنین چیزی با کلیک روی اسم شما اتفاق نمی افتد/از نوشتن کلمه ی آزار و اذیت فقط خواستم متوجه موضوع باشید.از اینکه مرتب جواب می دهید ممنون /اگر نتوانستید آدرس بگذارید آدرس تان را توی پیام کپی پی ست کنید/متشکرم

جودی ابوت گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
جودی ابوت گفت...

سلام
خسته نباشین جناب
ببخشین این روزها خیلی اذیت میشین می دونم مشغله فکری تون هم زیاده و این روزها که ماه رمضون هستش یه مقدار حوصله ها کم طاقت تر شده اما بنده حقیر قصد هیچ گونه دلخوری شما رو نداشتم درک می کنم ولی شادی من خیلی مبتدی هستم نمی تونم خیلی روشن و واضح اینها رو براتون بفرستم این قصور و کوتاهی بنده رو به بزرگواری تون ببخشین ----- این هم آی من هستش چاره ای نبود اینجا نوشتم درپناه ایزد منان

جودی ابوت گفت...

سلام
خسته نباشین
دلم گرفته است

دلم گرفته است

به ايوان مي روم و انگشتانم را

بر پوست كشيده شب مي كشم

چراغهاي رابطه تاريكند

چراغهاي رابطه تاريكند

كسي مرا به آفتاب

معرفي نخواهد كرد

كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردني است

جودی ابوت گفت...

هر كجا هستم ، باشم ،

آسمان مال من است .

پنجره ، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است .

چه اهميت دارد

گاه اگر مي رويند

قارچ هاي غربت ؟

جودی ابوت گفت...

سفر مرا به زمين هاي استوايي برد.

و زير سايه آن « بانيان » سبز تنومند

عبارتي كه به ييلاق ذهن وارد شد:

وسيع باش، و تنها، و سر به زير، و سخت

جودی ابوت گفت...

شمه حیاطه پیش آب چلامه
مرا تی مین قهر سلامه
تو که قهر سلام، مو دل شکسته
روز مهشر گیرم ته بند شصته

جودی ابوت گفت...

بَه خون من / بَه خون من / واسه یی خب تی دسته

دست خود رو به خون من خوب آغشته کردی

بنازم نازنین تی نازه شسته / بنازم نازنین تی نازه شسته

ای نازنین، بنازم به ناز شست تو

من از اول دَنـَستیم / من از اول دَنـَستیم که هاچینه

من از اول می دونستم که دروغه

فادَم دیل بر تو بیگانه پرسته / فادَم دیل بر تو بیگانه پرسته

دلم رو بتو که بیگانه پرست بودی،دادم

در و دیوار خانه جا / در و دیوار خانه جا

همه جای خونه رو

بینیویشتم تی اسمه ای بانو

اسم تو رو نوشتم بانو

می وجا با یاد بیگیری / می وجا با یاد بگیری

از من باید یاد بگیری

عاشقی راه و رسمه ای بانو

راه و رسم عاشقی رو

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

ان دیله دیل خیال نوکون کشتنیه

این دله،خیال نکن که باید آن را کشت

بدار اونه قدره کی دوست داشتنیه

قدر این دل دوست داشتنی رو بدون

چره خایی مره تو بی با بوکونی

چرا می خواهی باعث تنهایی من شوی

می دامنه جه غصه دریا بوکونی

چرا می خواهی از غصه اندازه یه دریا اشک بریزم

وقتی می جان تی غصه جه به لب بامو

وقتی جون من از غصه تو به لب رسید

بزین می مردنه تماشا بوکونی

بعد بشین و مردن منو تماشا بکن

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

خنده نوکون می گریه ره / خنده نوکون می گریه ره

برای گریه من خنده نکن

گریه که یار خنده ناره / گریه که یار خنده ناره

گریه یار که خنده نداره
ایروز دینی کی روزگار ترم به گریه اَوره / ایروز دینی کی روزگار ترم به گریه اَوره

یک روز خواهی دید دست روزگار تو رو هم گریه میاره

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

ان دیله دیل خیال نوکون کشتنیه

این دله،خیال نکن که باید آن را کشت

بدار اونه قدره کی دوست داشتنیه

قدر این دل دوست داشتنی رو بدون

جودی ابوت گفت...

بَه خون من / بَه خون من / واسه یی خب تی دسته

دست خود رو به خون من خوب آغشته کردی

بنازم نازنین تی نازه شسته / بنازم نازنین تی نازه شسته

ای نازنین، بنازم به ناز شست تو

من از اول دَنـَستیم / من از اول دَنـَستیم که هاچینه

من از اول می دونستم که دروغه

فادَم دیل بر تو بیگانه پرسته / فادَم دیل بر تو بیگانه پرسته

دلم رو بتو که بیگانه پرست بودی،دادم

در و دیوار خانه جا / در و دیوار خانه جا

همه جای خونه رو

بینیویشتم تی اسمه ای بانو

اسم تو رو نوشتم بانو

می وجا با یاد بیگیری / می وجا با یاد بگیری

از من باید یاد بگیری

عاشقی راه و رسمه ای بانو

راه و رسم عاشقی رو

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

ان دیله دیل خیال نوکون کشتنیه

این دله،خیال نکن که باید آن را کشت

بدار اونه قدره کی دوست داشتنیه

قدر این دل دوست داشتنی رو بدون

چره خایی مره تو بی با بوکونی

چرا می خواهی باعث تنهایی من شوی

می دامنه جه غصه دریا بوکونی

چرا می خواهی از غصه اندازه یه دریا اشک بریزم

وقتی می جان تی غصه جه به لب بامو

وقتی جون من از غصه تو به لب رسید

بزین می مردنه تماشا بوکونی

بعد بشین و مردن منو تماشا بکن

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

خنده نوکون می گریه ره / خنده نوکون می گریه ره

برای گریه من خنده نکن

گریه که یار خنده ناره / گریه که یار خنده ناره

گریه یار که خنده نداره
ایروز دینی کی روزگار ترم به گریه اَوره / ایروز دینی کی روزگار ترم به گریه اَوره

یک روز خواهی دید دست روزگار تو رو هم گریه میاره

بانو بانو نـَوَبوستـَن می دوشمن

بانو بانو دشمن من نباش

بانو بانو می کوجی دیله نشکن

بانو بانو دل کوچکم رو نشکن

ان دیله دیل خیال نوکون کشتنیه

این دله،خیال نکن که باید آن را کشت

بدار اونه قدره کی دوست داشتنیه

قدر این دل دوست داشتنی رو بدون