۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

یادداشتی کوتاه

چقدر دلم برای خودم تنگ شده است!

می رم یه جایی مثل اینجا
این روزها گرمی هوا، بیکاری، تنهایی، ؟؟ ؟؟؟؟ و خیلی چیزهای دیگر آزارم می دهد، کاش می شد چند روز چشم بر همه چیز می بستم و می خوابیدم و هنگام بیدار شدن در جزیره ای دور که زبان مردمانش را نمی فهمیدم چشم می گشودم.


آرزویی است محال ؛ اما واقعا خسته ام، اگر چند روزی چیزی ننوشتم شایعه درست نکنید، می دانم طاقت ننوشتن را ندارم ولی می خواهم تمرین کنم به ننوشتن عادت کنم. تا مجال بعد بدرود.

دوستتان دارم و به عشق شما خوبان باز خواهم گشت.

ارادتمند/آرش