۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

بمان تا کاری کنی...


یکم:
مدتی است که سرویس دهنده ی بلاگ اسپات به کلی قادر به سرویس دهی به کاربران نیست. از آنجا که گیله مرد علاقه ی ویژه ای به این سرویس دهنده ی اجنبی دارد(تکذیب می شه مال پسرخاله مه برای همین بهش علاقه دارم) دوستان بسیاری را از سایتهای ایرانی به حضور در این فضا که به باور من بهترین و کامل ترین سرویس دهنده ی پارسی زبان است دعوت نموده ام. از بخت بد در روزهای اخیر برادران عزیز سایبری اقدام به خارج کردن این فضا از دسترس مخاطبین نموده اند و اکنون بیش از یک هفته است که قادر به دیدن صفحه ی گیله مرد و سایر دوستان که در بلاگ اسپات حضور دارند نیستم. با توجه به اعتیاد بیش از حدم به نوشتن خزعبلاتی که گاهی از سر شانس مورد پسند قرار می گیرد، چندین بار اقدام به ساختن وبلاگ در سایتهایی نظیر بلاگ اسکای، گیگفا، پلاکفا و بلاگها(ورد پرس فارسی ) نموده ام؛ اما باور بفرمایید با همه ی احترامی که به سرویس دهنده های دیگر می گذارم، دستم برای نوشتن اولین پست از حرکت باز می ایستد. نظر به اینکه معتقدم بلاگ اسپات همواره اینگونه نخواهد ماند و به زودی از طرف گوگل این مشکل برطرف خواهد شد، کماکان همینجا خواهم بود تا دوباره در خدمت دوستان باشم.
پی نوشت:
از دوستانی که با زور" فیل تر شک ن "های جورواجور تشریف آورده و پیام گذاشتند سپاسگزارم.(اینم تکذیب می شه چیزی به نام ف ی ل ت ر اینجا نداریم)
دوم:
این یکی دو هفته با تمامی اتفاقات زشت و زیبا، فرصتی دست داد تا با دوستان عزیزی به کوه برویم. گمشده ای که دو سالی بود ترک شده بود و به جز چند مورد اتفاق نمی افتاد تا از هوای پاک کوهستان استفاده کنیم.
در هوای آلوده ی شهری غنیمتی است کوه رفتن و نفس کشیدن از اکسیژن صبحگاهی، اگرچه در ارتفاعات نیز گاهی به مواردی بر می خوریم که جای تفکر و تامل بیشتر دارد؛ اما حضور در کنار گروهی انسان فرهیخته که هر کدام تجربه ای از سالیان دراز زندگی شان را بازگو می کنند بسیار ارزشمند است و برای من که همواره در پی یافتن پاسخ پرسشهایم هستم، بسیار مفید است، ورزش و اکسیژن و پیاده روی را هم در این معامله ی سودمند به قول امروزی ها به پای اشانتیون می گذاریم.
سوم:
از آدمهایی که نه می فهمند و نه ادعای شعور دارند توقعی ندارم، اصولا با این دسته از آدمها حشر ونشری نیز ندارم؛ اما آن دسته از آدمها که مدرک دارند، خودشان نشان می دهند سواد دارند، می گویند معرفت هم دارند، خودم هم می بینم که جایگاه اجتماعی نیز دارند و از این رهگذر از انها توقع شعور هم دارم، بسیار توقع دارم تا در مواقع حساس و ظریف از درایت شان برای برخوردهای روز مره استفاده کنند.
این نوشته را برای کسی می نویسم که شاید بعدها بیاید و بخواند. عزیزمن!! من که نشسته بودم گوشه ای زندگی ام را می کردم، نه درخواستی داشتم و نه انتظاری! دعوت کردید، خواهش کردید، هندوانه ی درشت برای زیر بغلم آماده کردید،خواستید کاری بکنم، بدون مزد ومنت انجام دادم، خواستید مبلغی بگویم، نگفتم، آب نبات چوبی تان را کودکانه قبول کردم، یک پلی را که نشانم دادید با سی و سه پل تلافی کردم، در سفر هم از تعهدم سرپیچی نکردم، خودتان در جمع های دوستانه ی تان مر ا ا لگوی دیگران معرفی کردید، باقی را خودتان می دانید...... ......... نه این رسم اش نبود؟!
چهارم:
زندگی گذراتر از این است که غصه ی فردا را بخوریم، هر چند کسی که از فردا غافل باشد در این گردش ناگزیر بسیار از قافله عقب خواهد ماند، بکوشیم نه امروز مان را فدای فردا کنیم و نه فردای مان را دست آویز کارهای امروز مان! که بزرگی گفته است:
                                       امروز همان فردایی است که دیروز نگران اش بودی
شاد باشید و دیگران را شادمان کنید

۴ نظر:

پریا گفت...

موفق باشید .
امیدوارم هر چه زودتر این مشکلات اینترنتی و اجتماعی برطرف بشه .
من هم برای اون دسته از انسانهایی که سوادشون رو به شعورشون ترجیح می دن متاسفم غافل از این که سواد دانشگاهی به جز آگاهی مختصر چیز دیگه ای نیست و شعور و انسانیت با مدرک داشتن بدست نمی یاد .

هادی گفت...

زیاده سلام خدمت گیله مرد عزیز
چقد می دیل تئبه تنگابو. البته مو نودونم پست تونی بنی اما جواب مننی بنی یعنی چی؟!
موشکل فقط صدسال اوله بعداً همه چی حل بونه شومو که عادت به صبر دئنین ...
نوشته هاتو میخوندم بفکرم رسید که این شخص مورد نظر حتماً تو خلوت خودش این شعر معروف رو گاهی!! زمزمه میکنه..
((یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است))...
شاید نظر مرا بخواند و کمی بفکر فرو رود...
با نظر خانم پریا شدیداً موافقم.. سالها عمرم در دانشگاهها گذشت اما شعور و انسانیت را در معرفت و محبت یافتم..
گوله برار قوربون - بدرود

هادی گفت...

سلام آرش برار
امی دیل تنگابون ک بایس بگیم؟؟

پروانه گفت...

سلامخوبین شما؟! چی شده ؟!این مسائل تو جامعه ما که تازگی نداره !بخصوص که الان مدارک دانشگاهی رو میگیرن که برن خواستگاری کم نیارن! یا دختره هم خواستگاربراش میاد کم نیاره ! اصلا چون الان مدرک گرائی تو جامعه ما هست خب چرامن نرم مدرک بگیرم ؟! دوست عزیز بنظرم همین مدارک باعث از بین رفتن شعور و معرفت و انسانیت و ...شده !ببخشیدا ! دور از جون همه ! راستی نپرسیدی مهمونی خوش گذشت ؟! بگذریم چه میزبانهایی ! تو عمرم...........!