۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

بحرطویل/ من و لیلا کوه لنگرود

تقدیم به دوست و همشهری نازنیم:
هادی جان که بسیار به گیله مرد لطف دارند، برای همه ی مهربانیهایتان سپاسگزارم.

چو رسید نیمه ی بهمن و هوا برفی وبورانی وبارانی و یخ زد همه جاهای زمین و شده میلاد من و "هادی نازم" چو به من گفت:

که ای آرش محزون؛

بیا محض گل روی من و دیده ی آن چشم به در دوختگانی که به در دوخته و منتظرند تا که بیایی و به آوای خوش و خرم و هم اندکی از طنزخودت شاد نمایی دل ما را و همه دوست و هم یاور و یاران عزیزی که بیایندو بسی یکسره در تارنمایت بکنند سیر و چو این حالت محزون تو را خوب ببینند، شوند ناراحت و غمزده و ناخوش و بی حال شوند و بروند ناراحت و مضطرب از تارنمایت...

ای هادی خوبم؛

زتو از بهر تذکر بسی خوشحال و کمی نیز خجولم! چو از این حال پریشم بکنم ناراحتت، جان برادر؛ همه ی دلخوری و ناخوشی و زار زدن های من از بهر خودم نیست!! بدان آرش محزون که چنین زار زند، پیشتر ازاین شب و روز قهقه و شادی و هی هلهله می کرد و به دنیا نَبُدش غم و نمی خورد دمی حسرت چیزی و به دل هیچ غمی جای نمی داد و غمی بابت نان و نمک و مرغ و حبوبات نمی داشت که ای کاش، که ای کاش کنون نیز فقط غصه ای از مرغ و حبوبات و برنج و شکم و البسه و اغذیه می داشت.....

باری به تو ای هادی خوبم؛

چه بگویم، چه کنم تا که شوی شاد، بگویم به جهان هیچ غمی نیست؟ کسی ناراحت از کرده ی کار بشری نیست؟ تو خود عابدی و زاهدی و فلسفه دانی و همه علم بدانی وببینی که چه سان خون همه مردم نادار به شیشه است و بسی حرص خورند و زسر صبح به شب زار زنند وهمگی در پی کارند و همه در تب یک لقمه ی ناچیز به کارند و ندارند در این گردش پرگار دگر چاره ای و سخت بکوشند برای شکم اهل و عیال و دو سه تا طفل دبستانی و هم دیپلم بیکار.....

القصه؛

برایت بنویسم که دگر غم نخورم، شادی کنم، بشکن و رقص و دوسه تا سوت زنم تا بشوی شاد و دمی از همه ی درد الم دور شوی، غنچه ی لبهای تو را بازکنم، ناز کنم، بی خودی هی رغبت آواز کنم، باز بخوانم دو سه تا" داش دالا دیش دام" و دگر گریه و غم را به کناری بگذارم برود در پی گورش و نیاید به سر هیچ عزیزی که همی آید و اینجا و رود باز، الهی که همه درد تو و هرچه عزیزان من از تن برود بر سر ان مردک میمون بخورد تا بشود کور، شود زودترک سمت و سوی گور روانه....

آوخ؛

که ندانم ز چه روتا که بخواهم بنویسم که هوا خوب شد و برف بیامد ، چه هوایی است!! بیا دم بدهیم باز ستانیم، کمی بازدم و لذت و شادی کنیم و زندگی نیک بیاغازیم و کم از دم ودود و مملی یاد کنیم، بازکنم یاد، ز آن مردک ملعون که بیامد و همه نعمت الله ببرد و به کجاها که ندانم و تو دانی و همه مردم برنا......

ای دوست؛

دگرنیک و غزلخوانم و شادم که دگر نیست غمی در دل من، تا که مرا هست چونان ناز گلی مثل تو در باغ و سرایم که بیایی و دمی با من و این تارنما همره و همراه شوی، شاد نباشم؟ ز چه رو خرم و آباد نباشم؟ تو گلی، نازی و من مثل تو گلهای عزیزو خوش و خرم چودر این خانه ی محزون دلم هست دگر هیچ نخواهم ز خدا، شاد شوم با دو سه خط نامه و پیغام وکمی شوخی و طنز از همه ی درد و الم دور شوم، باز شوم شاد و دوباره ز سر صبر کنم زندگی و منتظر وعده ی خورشید شوم، آه ندانی که چه سان شاد از آن "میل" *شدم ، وعده  ی ما باد به روزی که رود سردی و سرما و رویم گردش و تفریح کنیم در" کوهِ لیلا" که بَدان نیز ِبدان کوه که لیلاست !!بگویند و بخوانند کوهِ ِلیِله....(1)

الغرض ؛

نیست غمی، هر چه که بوده است، برفته است دگر هیچ نشانی زغم و غصه مرا نیست عزیزم، گل من شاد بمان و ز هوای خوش گیلان من و شهر خودت خوب بنوش و همه جا نیک برو، شیک بیا و به دلت راه مده درد و غمی تا که کنی شاد، دل مرده ی هر آدم گریان و ستم دیده و غمدیده ی ناشاد!!

پی نوشت:

1-گردشگاه شهر زیبای من لنگرود، جایی است که ازروزگاری دوربه آن " لیلا کوه " می گفتند و در گفتار روزمره آنجا " لیلوُ کوه" هم نامیده می شد.افسوس عده ای که دوست دارند تمام واژه هارا عربی بخوانند سالهای زیادی است که آن جا را به غلط " لِیلِه کوه " می نامند.متاسفم!
 * - دوست گرامی "هادی عزیز" در ای میلی بسیار به گیله مرد ابراز لطف داشتند، این نوشته پاسخی است به محبت ایشان.

۱۸ نظر:

gile loy گفت...

ليلا كوه برگرفته از نام لياشاه مي باشد

لياشاه = لكو شاه = پادشاه دختران = شاه دختر

لياشاه يكي از پادشاهان باستاني شرق گيلان است كه دلاوري هايش در نبرد با اعراب هنوز هم در كتاب هاي تاريخ به يادگار مانده


به گونه اي كه مردان پهلوان عرب نيز ناگزير به گلايه از دلاوري هاي شيرزنان گيلان شدند



خرم بينويشتي زي
گيلك بمني

پروانه گفت...

سلام دوست عزیز مطالبتون رو خوندمولی چنان دپرسم که نمیدونم چی بنویسم ؟! ولی دوباره میام!

پریا گفت...

موفق باشید / امیدواریم همیشه خندان و شاد و سلامت باشید / هر چند غم آدم رو با تجربه می کنه اما هر چیزی زیادش دردسر می شه !
از اینکه برای آقای هادی هم نوشتید ممنون احساستون ستودنی ست .

هادی گفت...

آرش عزیز و بزرگوار
در زندگی بسیار احساس غرور کرده ام اما هیچکدام به لذت امشب نبود. اشکی که امشب ریختم را با هزاران قهقهه عوض نمیکنم.
دلی را شاد کردی باید منتظر جوابش باشی.
ممنونتم اما نمیدانم با چه زبانی.
به امید روزی که لیلوکوه میون قدم بزنیم.

گیله مرد گفت...

به همه ی دوستان درود
.
گیله لو: از اینکه وجه تسمیه ی لیلا کوه را نوشتید سپاسگزارم.
.
پروانه:امیدوارم به زودی مشکلات ناشی از روح خسته تون(اینطور به نظر می یاد)حل بشه.
.
پریا:نمی دونم چطوری از شما تشکر کنم فقط می تونم بگم برای همه چیز سپاسگزارم.
.

و هادی جان:هادی عزیز؛خوشحالم که خوشحالید، تجربه ی زیاد در گریه های اینچنینی دارم . چند وقتی است که به قول یکی از عزیزانم(اشکم دمِ مشکمه)یعنی به قول معروف خوشحال می شم گریه می کنم/ناراحت می شم گریه می کنم /هوا سرد می شه گریه می کنم/گرم می شه گریه می کنم...
خلاصه همینطوری دارم زمین تشنه رو سیراب می کنم/گریه همیشه بد نیست.
در مورد بقیه ی حرفاتون عرضی ندارم/اگر عمری باشه و سعادت داشته باشیم در خدمتیم...
تا بعد

فرهاد گفت...

آرش جون ما هم دوست داریم

پروانه گفت...

دوست عزیز بالاخره اومدم و خوندم خیلی جالب بود کاش دیروز باحوصله تر میخوندم ومتوجه میشدم همون دیروز شاد میشدم خب بهرحال الان خوندمش ! لیلاکوه هم خیلی زیباست هرگاه به سیکارود میرفتم حتما به لیلاکوه هم میرفتم اتفاقا امسال تابستان اول تصمیم داشتم برای زندگی به آنجا برم خب نشد ! میگم شلمان رو میشناسی حتما سیکارود هم رو میدونی کجاست ؟ درست روبروی رودحونه شلمانه !خیلیزیباست !بابا این مردک میمون خودشو نخود هر آشی میکنه حتی تو نوشته های شماهم اومده !

رهنما گفت...

سلام
بسیار بسیار جالب
خوش باشین

هادی گفت...

باران می بارید..
دختربچه رو به آسمان کرد
و گفت :
خدایا گریه نکن همه چیز درست میشه!

سيب كال گفت...

ما رو هوايي كرديد كه بريم ليلا كوه

باران ازلاهیجان گفت...

سلام عمو
افتاب شده توووووووووپ
جای دوستان خالی

سینا گفت...

خیلی خوشحالم که به وبلاگ یک گیلانی فهیم و دانا وارد شد.نوشته ی شما در مورد لیلا کوه خوب بود.
گیلان تره قوربان تره قوربان

پروانه گفت...

سلام دوست عزیز چرابرای مطلب باران نظرخواهی نذاشتی ؟! خسته شدی از دست ما ؟!!!

گیله مرد گفت...

سلام به پروانه و دیگر دوستان:
.
پست باز بارن کوتاه بود نخواستم اونجا رو شلوغ کنم می تونید همینجا نظر بذارید.
.
سپاسگزارم

farzin karegar گفت...

درود
تی دس درد نوکونه زیبا بو
گیلک بمنی

پریا گفت...

خوب بود / موفق باشی .

پروانه گفت...

بند رختی ندارم دل باران زده ام را کجا پهن کنم ؟! دلبستگی ندارم تو بگو دل را کجا ببندم ؟! نه دلم چتر نمی خواهد شاید باران بشوید غمهای مرا ! شاید لبخندی بر لبانم نشاند !

پروانه گفت...

سلام میگم خیلی مهم شدی ها ! البته مهم بودی نمیدونستم امروز پی بردم ! آقا از صبح تا حالا هرچه تلاش کردیم وبلاگ باز نمیشد !اشکال نداره همین که میدونیم سکوت نمیکنیم همون کافیه !!!