۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

کابوس شبانه


۲ نظر:

باران از لاهیجان گفت...

من امشب کوه را در پیش رو دارم
و بر عزم بلند من
سکوت سایه های انتظارت میخکوبم می کند بر جا !
و من هر لحظه با دستم پناه سایه وار کوچکی می سازم
انگاری تو را می بینمت کز دور می آیی
و من سینه کش راه دراز جستجویم را
به آهنگ غریب، آهسته و آرام و گاهی ایستاده می کنم طی
تا تو را در کوه مغرور و بلند و سرکشت
همراه گردانم
و تو ....
آهسته تر یا خسته تر از من
به دنبال چراهایی که می دانم نشان از چیست
پا برجای می آیی

و می دانی که من همچون تو هرگز
در دل تاریکی سرد زمستانه
نه مشعل میتوانم افروختن
نه شوق آتش در سرم بوده است
اما باز در چشمم چراغی کورسویی می زند

وز لابه لای شور و فریاد گریزانی به من آهسته می گوید
نباید ماند
او همچون تو در راه است!

(سهی)

پروانه گفت...

هواهوای بهاراست و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشم جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش بجان هم افتاده اند آتش و آب

فقط به خاطر یک نخ سیگار / محمود دولت آبادی در مراسم تشیع محمدرضا لطفی

فقط به خاطر یک نخ سیگار آرش گیلانی پور  در حاشیه   مراسم تشیع جنازه محمدرضا لطفی، انتشار عکسی از محمود دولت آبادی در کنار وزیر ا...