۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

کابوس شبانه

نیستی،
هرگز نبوده ای!
****
تو؛
رهگذری بودی
که یک شب در کابوس شبانه میهمانم شدی
و در توهم  خوابهای طلایی ام،
خانه ای ساختی از بلور
افسوس،
خماری و مستی دیری نپایید و از کابوس رها شدم،
خاطره ی شیرینت را به سینه ی تاریخ می سپارم
و تو را به خداوند آسمان!
بمان تا مرغابی ها بیایند،
تا درختهای آلوچه شکوفه دهند،
تا ………..
****
فرزند نازدار فروردین،
زاد روز تورا از انتهای هستی تبریک خواهم گفت……
- – - – - – - – - – - – - – - – - – - -
سوم فروردین ۱۳۹۰/ کوهین
برای یک متولد هشتم فروردین


۴ دیدگاه برای “کابوس شبانه”


  1. edit this ۰۴ فروردین ۱۳۹۰ در ۸:۵۵ ب.ظباران از لاهیج
    Firefox 3.0.19.NETCLR3.5.30729 Windows XP
    سلام عمو
    شبتون بخیر
    چه خبرا؟
    سال نوتون مبارک
    سال پر کار ی داشته باشید
    راستی شعرتون ./m خیلی ملیح بود
    نویسنده پاسخ داده در فروردین ۵م, ۱۳۹۰ ۱۲:۱۲ ق.ظ:
    MSIE 9.0 Windows 7
    درود
    ممنون
    سلامتی/خبری نیست.
    همچنین برای شما..
    سپاسگزارم
    ملیح بود؟کجاش؟ dcv
    بدرود
  2. edit this ۰۵ فروردین ۱۳۹۰ در ۷:۴۵ ق.ظنرگس
    MSIE 6.0 Windows XP
    متولد هشتم فروردین ، تولدش مبارک
    نویسنده پاسخ داده در فروردین ۵م, ۱۳۹۰ ۱۱:۳۵ ق.ظ:
    MSIE 9.0 Windows 7
    متولد هشتم فروردین؛
    اگر دوباره آمدی…..
    بانو نرگس نیز تبریک گفت

۲ نظر:

باران از لاهیجان گفت...

من امشب کوه را در پیش رو دارم
و بر عزم بلند من
سکوت سایه های انتظارت میخکوبم می کند بر جا !
و من هر لحظه با دستم پناه سایه وار کوچکی می سازم
انگاری تو را می بینمت کز دور می آیی
و من سینه کش راه دراز جستجویم را
به آهنگ غریب، آهسته و آرام و گاهی ایستاده می کنم طی
تا تو را در کوه مغرور و بلند و سرکشت
همراه گردانم
و تو ....
آهسته تر یا خسته تر از من
به دنبال چراهایی که می دانم نشان از چیست
پا برجای می آیی

و می دانی که من همچون تو هرگز
در دل تاریکی سرد زمستانه
نه مشعل میتوانم افروختن
نه شوق آتش در سرم بوده است
اما باز در چشمم چراغی کورسویی می زند

وز لابه لای شور و فریاد گریزانی به من آهسته می گوید
نباید ماند
او همچون تو در راه است!

(سهی)

پروانه گفت...

هواهوای بهاراست و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشم جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش بجان هم افتاده اند آتش و آب