۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

یادت به خیر خان بابا

یادت به خیر خان بابا، نیستی که ببینی دور و بر ما چه خبره! نیستی دیگه، نمی دونی که این همه سال این ده بالاییا ماست و کشک و دوغ و پنیر مون رو بردن و خوردن وقرار بود این آسیاب مارو راه بندازن و چن بار تا مرز راه انداختن هم رفتن، نمی دونم گربه عطسه کرد یا کی چشممون زد که راه ننداختن، خوب ننداختن دیگه!!

خدا بگم کی رو چیکار کنه که هر چی بلاست باید سرما مراد آبادیا بیاد! خان بابا جون چن وخته دهاتای اطراف! کللندش شلوغ پلوغه، چن ماه پیش تو یکی از این دهاتای دور یه بنده خدایی علم می گیره دستش راه می افته تو ده شون که چی ما این کدخدا رو نمی خوایم، بعدش همینجوری که می رفته دهاتیای دیگه هم دنبالش راه می افتن و می رن و وقتی می رسن در خونه ی کدخدا، اون ننه مرده که انگار خیلی هم کدخدایی زیر زبونش مزه کرده بود می زاره از ترس جونش! همچین بفهمی نفهمی در می ره و می ره می شینه ور دله کدخدای یکی از دهاتایی که قبلنا با هم سر وسری داشتن و حالا با هم این روزا چاووشی می خونن!

اون وخت، این کدخدا نشسته داره می بینه تموم دهاتای اطرافش همونجوری که همون بلا سرش اومده بود دارن یکی یکی شلوغ پلوغ می کنن، یکی دو تا از همون دهاتا تا امروز کن فیکون شدن و بقیه هم عن قریب درحال جفتک انداختنن، راستش من کللن خوشحالم که دارن حال این کدخداهای نامرد رو می گیرن فقط نمی دونم چرا هیشکی به این گل ممد و باباخان کاری نداره؟

البته همچین مراد آبادیا هم بیکار بیکار نیستنا! اما این گل ممد نمی دونم چی به این دارو دسته ی داش قلی و داش تقی می ده می خورن که عینهو سگای گوش بریده که شکارچیا با خودشون می برن شکار تا مراد آبادیا رو می بینن پارس می کنن و جوونای روغن شهری خورده ی مراد آبادم تا می بینن اوضاع خرابه هر کدوم می رن یه گوشه ای می خزن تا آبا از آسیاب بیفته، البته حق دارن حیونکیا، چیکار کنن خوب! اگه گیر اوباش گل ممد بیفتن ممکنه ببرنشون جایی که می گفتن چیچی کی انداخت! خوب اینام جوونن و ارزو دارن نمی شه ازشون ایراد گرفت.

جون خان بابا چن وقته اصلن حس و حال نومه نوشتن ندارم، الانم که می بینی دارم این کاغذ رو برات سیاه می کنم همینجوری نشسته بودم تو قهوه خونه ی رجب قهوه چی یادم اومد خیلی وقته برات چیزی ننوشتم خواستم همینجوری برات یه شرح حال بنویسم وگرنه قصدم نامه نگاری به اون صورت نبود.

خواستم بدونی که خواهرت (همون عمه قزی) پیر وزمینگیرو خونه نشین شده، می خواستم بگم مش جواد ماس بند کللن ماس بندی رو گذاشت کنار رفته کشک سابی می کنه، عمو یارقلی هنوز یکی به نعل می زنه یکی به میخ، گل ممد هنوز هل من مبارز می طلبه، عمو گل مراد بنده خدا بدجوری چوب این مردونگی شو خورده و خبری ازش نیست، میرز علی چوپپون چون می خواد بعد از گل ممد بشه" دهدار مراد آباد" فعلن هیچی نمی گه، تازه داداشاش هم همچین عزیز شدن که بیا و ببین، عمو سبز علی و زنش که اصلن چنان دارن اذیت می شن که دله مرغا تو آسمون براشون کباب می شه، مشت احمد کشک ساب رو که جوونای ده بد جوری سر به سرش می ذارن هیچ رقمه نمی خواد از خرشیطون بیاد پایین و واسه خاطر فروختن چن تا پاتیل کشک بیشتر به باباخان اینا، هی حرفای درشت درشت می زنه!

خان بابا خدایی تو یه چیز دیگه بودی! می دونی اینا همه دست پرورده ی خودت بودن، ولی هیچکدومشون حتی همون یارقلی عمو و گل مراد که کلی از دهاتیا هواخواهشون هستن، مویی از تو به ارث نبردن، تو وقتی حرف می زدی کسی جرات نداشت تو چشمات نیگا کنه، حالا این روزا باباخان ، گل ممد، مشت احمد کشک ساب، میرز احمد قلمزن و خلاصه شاگردای ریز و درشتت هر کی حرف که می زنه، دهاتیا فقط پای حرفشون می شینن تا ته ماجرا بشه و چن تا پیاله کشک و دوغ نصیبشون بشه وگرنه واسه حرف اینا کسی تره هم خوردنمی کنه.

یعنی خان بابا می شه این گردو خاکی که تو دهاتای اطراف پا شده تا مرادآباد هم برسه؟ من اصلن خوشم نمی یاد این اترک آبادیا، بالا دهیا (که الهی ذلیل شن)، کافرستونیا و خلاصه هر چی ده ریز ودرشت که هست، پاشون به مراد آباد وا بشه، همینا تو این چن ساله دمار از روزگار ما مراد آبادیا درآوردن، نبودی که ببینی چه جوری قالیای دستباف زنای ده رو مفت و مفت دست لاف گرفتن و بردن زیرپای زن و بچه شون انداختن، اون وقت تو خونه ی هر مراد آبادی که بری می بینی یا یه گلیم پاره انداخته یا خیلی که روبه راه باشه یه دونه از همین قالیای بازاری بدرد نخور تو خونه شونه، آی می سوزم وقتی این چیزا رو می شنفم، آی می سوزم!!!

خان بابا، من بهت ایمان دارم، یادمه قبلنا تو نومه ت برام نوشته بودی شازده حمید رو با کمک پیرمردا و جوونای ده چه جوری بیرون انداختین، ولی خان بابا جون شازده حمید خدایی هر چی بود عینه این گل ممد ذلیل شده اینقده بی چشم و رو نبود، اون بدبخت هر چی بود مثه این مرتیکه ی چشم دریده نبود که بیاد راس راس راه بره و مراد آبادیا رو خر کنه! هنوز منتظرم ببینم بالاخره کی این همه وعده وعیداش عملی بشه، راستی داداش قادر هنوز نیومده! ننه از بس روزا گوشه ی ایوون می شینه جاده رو نیگاه می کنه بنده ی خدا چشماش دیگه هیچ جا رو نمی بینه، آخه این چه سرنوشتی بود که نصیب ننه ی ما شد؟ خان بابا دیگه خسته شدم و حرفام تموم شد اگه چیزی یادم اومد می ذارم دفعه ی بعد برات می نویسم.

قربون خان بابا جانم/ اویارقلی

۹ نظر:

گیله مرد گفت...

یادت به خیر خان بابا
.
خدایی قبل از فیلتر شدن گیله مرد چقذه خوننده داشتی.!!!!؟

هادی گفت...

مرده شور این ده بالاییها رو ببره که خاکم چش و دلشونو سیر نمیکنه
قربونت برم اویارقلی جون که چی میکشی از دست روزگار...
راستی اویارجان ایکاش مینوشتی که گل ممد توهم گرفته تش ، فکر میکنه که دهاتای اطراف شلوغ پلوغ میکنن تا اون دهدارشون بشه و ازین فکر چن بار از خوشحالی سکته زده!!!!
توی نومه بعدیت به این خان بابات بگو خیلی از دسش شاکی ام...
اویارقلی جان ممنونم از نوشته هات خیلی باحال بود
داغی دستت همیشه گرمابخش دل یخ زده ما باشه
لطفا پاراگراف 4 خط 4 (اوباش) رو به (اوباشای)تغییر بده
درود و بدرود

باران از لاهیجان گفت...

آخی نازی عمو
فوق العاده ای عمو فوق العاده
من که می خونم فقط به فکر بازتون فکر می کنم که چقدر توانمندید

من دیگه به هیچ روزی ایمان ندارم
که وعده ها عملی بشه و ...

به این ممد ذلیل شده هم نمی شه امیدوار بود
(:

پریا گفت...

الهی دلم خیلی سوخت ....

گیله مرد ناراحت نباش از بابت این فیلتر ما هم خدایی داریم ! نه مگه ؟!

پونه گفت...

سلام و درود.سال نو را با تاخير بهتون تبريك ميگم.بالاخره از فيلتر رد شدم.

farzin karegar گفت...

تی دس ساق

پروانه گفت...

سلام دوست عزیز بالاخره پیداتون کردم! میدونید چندروزه شهربه شهر دنبالتون میگشتم ؟! آخر دیشب به باران پیغام دادم ! این گل ممد بمیره که میخواد بین مون فاصله بیندازه ! به کوری چشم گل ممد دوباره پیداتون کردم !

باران از لاهیجان گفت...

سلام عمو
روزتون بخیر
خوبید شما؟
چه خبرا؟
خوش می گذره ؟
پیدا میدا نیستیدا

میرزا قشمشم گفت...

جانا سخن از زبان ِ ما می گویی ...
آقا این روزا وضعیت بدتر هم شده ... انگاری گل مراد و بابا خان هم زدن به تیپ و تاپ ِ هم ...
من باب ِ مثال سایت دولت یار (سایت رسمی طرفداران رئیس الروسا) فیلتر شده و بقیه سایت های طرفدار اون ...
ما که سر از رمز و رموز این بالا نشین ها در نیاوردیم .. شما اگه در آوردی به ما بگو ..
راستی گفتم بالا نشین یاد این جمله افتادم:
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
حالا همین جوری گفتم ... وینک