۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

خسته ام...

خسته ام،



از دیروزی که دروغ بود


وامروزی که بوی تعفن می دهد،


خسته ام؛


از هر چه لبخندهای مصنوعی


و آزارهای نهانی،


خسته ام؛


ازگریستن،


خندیدن


و از هرچه عادات ناگزیر،


خسته ام؛


از اعتیاد زمان،


از عادت های روزمره ی بی ثمر


و هر چه برخاستن ها و نشستن های بی دلیل،


خسته ام!


از خودم،


تو،


و همه ی لحظه های اضطراب!


خسته ام.......


۱۵ نظر:

فرزين كارگر گفت...

تازه شروع بوبوست - خسته دوشمنه

پروانه گفت...

چه جای گریه که کشتار بی دریغ حریف
برای خاطر صلح است و حفظ آزادی !
و هر گلوله که برسینه ای شرار افشاند
غنیمتی است که دنیا بهشت خواهد شد !!!

parya گفت...

vaghty khaste hasty be entehay en hesset fekr kon motmaen hastam dege khaste neste ....
bebakhshed farsi type nemekonam en languageammm moshkel payda kardeh !!!

هادی گفت...

درود بر آرش عزیزم
همه خسته ایم
از عادت های روزمره ی بی ثمر
.
.
اما
چاره چیست؟
انتظار؟
تحمل؟
همرنگی؟!
همکاری؟!
برخورد؟
یا...؟
اما حقیقت همانست که گفتی
خسته..م

یته طنز بنی هچی خنده بکونیم
برار قوربون

باران از لاهیجان گفت...

نازنینم !
« خسته ام » واژه زیبایی نیست
خستگی «عشق » نمی داند چیست؟
نیمه شب چشم اگر در هوس خواب نهد پلک به هم
خفته بیچاره و بی شک دلش از عشق تهی است
شیشه خواب شکن
سنگ بر پنجره زن
بال پرواز گشای
در همان ثانیه ها که همه در خواب خوشند
دوست بی تاب سخن گفتن توست
نکند خواب بمانی و نگیری سهمی
خسته ام واژه زیبایی نیست
شیشه خواب شکن

باران از لاهیجان گفت...

سلام عمویی
صبح بخیر
خایلی باحالی عمو
خایلی شعر باحال بود
بذارم براش حالشو ببره؟؟؟؟؟؟؟؟

گیله مرد گفت...

از همه ی دوستانم که محبت دارند سپاسگزارم.
با احترام/گیله مرد

شادی گفت...

خستگیهایت بر باد!

پریا گفت...

گاهی باید خسته بود تا قدر یه روز خوب رو بیشتر بدونیم ،گیله مرد !
"خوب باشی و سلامت "

پروانه گفت...

سلام دوست عزیز
برای مطلبی که بیاد سهراب گذاشته بودی ! متاسفانه ..................خیلی ناراحتم ! یه حرفهایی رو نگم بهتره ! اما به شما هم حق میدم !چنین دیدی داشته باشی!

سپیده گفت...

درود به دوست خوشفکرم
داشتم می اندیشیدم که چرا ما خسته ایم؟
شاید تنها دلیل واقعی اش این باشد که ما دستانی سبز اما تهی داریم
وقتی نمی توانی در راستای اندیشه های روشنت کاری انجام بدهی چون دستانت در زنجیر است
وقتی در خبری می خوانی که کودکی دیگر شکنجه شده تا سرحد مرگ
و تو در آن لحظه های درد و شکنجه کنارش نبوده ای تا نجاتش باشی
وقتی که می بینی چقدر خیلی ها آسان از ندانستن و نبخشیدن و کمک نکردن و حرص انباشتن ، لذت می برند و نیم نگاهی هم به چشمان نگران خداوند نمی اندازند............
تو خسته ای
ما خسته ایم
چون روزمرگی، پاسخ مناسبی برای روح های تشنه نیست
با احترام

گیله مرد گفت...

به همه ی دوستان سلام
.
از لطف همه ی عزیزان سپاسگزارم.
.
خانوم پروانه: نوشته ای که برای سالگرد سهراب گذاشتم، تذکری است برای کسانی که هر ساله در میلادش یا در رهایی اش دوربین به دست بر مزارش می روند تا "کنداکتور " شبکه های مختلف تلویزیونی را پر کنند/ارتباطی به اشخاص حقیقی و دوستانی که سهراب و آثارش را دوست دارند ندارد/من نیز هشت کتاب او را در کنارم دارم و گاهی بهره می برم/امیدوارم رفع سو تفاهم شده باشد.
با احترام/گیله مرد

باران از لاهیجان گفت...

عمویی خشته مماشی

گیله مرد گفت...

به باران:
.
زنده ببی برار زه......

نیوشا گفت...

ما زنده به آنیم که آرام نگیرم
هشدار که آسودگی ما عدم ماست
راه بر تو هموار.