۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

بازگشت



سلامی به درازای یک غیبت چند ماهه//دلیل غیبت طولانی ام در شعر زیر پیداست، در این مدت طولانی هرچند اتفاقات ریز ودرشت زیادی برایم اتفاق افتاد؛ اما بعد از این فقط در اینجا خواهم نوشت والبته احتمالا گزیده و کوتاه//از اینکه همراهان خوبی دارم خرسندم واز همراهی دوستانی نو مشعوف خواهم شد//با احترام
نشسته بودم توی اداره پشت میز کار خویش
ندا آمد که هست انتــــخابات جدیدی در پیش
آن یکی آمد و مـــــــرا گفت جــــــان پســــــر
بیا و با ما باش نتــــــــراش محــاسن و ریش
به طعـــنه گفــتمش که کارتان تمام شده است
خندید و گفت حقوق مان اضافه شده درفــیش
نگاهی کردم و به ســــــــــادگی اش خنـــدیدم
و او از این خـــــــنده ام برآشــــفت کم وبیش
چپ و راست کری بود و حرفـــــهای مـــــگو
و روزی چـــــــــــــند بار می زدنـــــدم نیــش
برنده شد دکـــــــــــتر و آنها عزیز شــــــــدند
روان ما آدمهــــــای بی طـــــرف شد پریــش (1)
کار و بار ما دیگر از کــــــری هم گـــــذشــت
آرام می رفتیم و می آمدیم همـــــچون میــش
شلوغ بود، خبر از ان ســــــوی آب نبودمـرا
چون که درمنزل نداشتیم ماهــــــواره ودیـش
در عوالم خود اسیــــر بودم من شــب وروز
از ان طـــــرف دمــــــــــادم می دادندم کــیش
به یک امضا شـــــدم همـــدم خـــانه و رایانه
و سر فرو بردم درکلــــبه تنـــــهایی خویـــش
تقدیم به همه کسانی که آزاد فکر می کنند و به عشق ایران نفس می کشند.

پی نوشت: نگارنده ضمن اینکه به احمدی نژاد رای نداد، واقعا طرفدار کسی نبودم اما....

۸ نظر:

قادري گفت...

با اجازه آدرس حديد را لينك را كردم.

مهتا گفت...

منزل نو مبارک

گیله مرد گفت...

به دوستانم:
متشکرم مهتای گرامی/
سپاسگزارم آقای قادری/
شاد باشید

کامران گفت...

سلام، تو چقدر این ور اون ور می ری، سرگیجه گرفتیم بابا! کشتی مارو.... روز وروزگار خوش

گیله مرد گفت...

سلام گوله کامران/خوش بامویی/چی بوکونیم ئه تو یه ده/دانی کی من ئی جا نیشتن نتانم/راس گی من خیلی ئه را ئو را شم /بخشی مه ره/

ناشناس گفت...

امان، ال امان از آدمهای روان پریش

خبرنگار گفت...

تا چشات درآد ما که حقوقمون اضافه شده تو هم هر کاری خواستی بکن

مجنون الشعرا گفت...

یکی بنز و آن دیگری آزرا خرید/و آن یکی چسبیده به دنیا مثل سریش/