۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

نامه ای به خان بابا دردیاری دور

نامه به خان بابا دردیاری دور
سلام خان بابای خوبم، خوبید ؟ سلامتید؟ خدار و شکر که سلامتید.
از احوالات ماهم خواسته باشید بد نیستیم، بزغاله ها چاقن، گوسفندا سر دماغن، خاله خان باجیای ده دارن با دوک پشم ریسی شون نخ می بافن، مردای ده همه دارن توی مزرعه کار می کنن، ملالی نیست همه دور هم همینجوری خوشیم ، کاش شما هم بودی دور هم خوش می گذشت.
باری خان بابا؛ اول احوال پرسی گفتم مردای" ده مراد آباد" دارن تو مزرعه کار می کنن. راستش نخواستم از اول نامه یه هویی بگم چه کشکی چه پشمی اصلن دیگه مزرعه ای نمونده که "من اویارقلی" بخوام برم آبیاری شون کنم و یا مردای ده واقعا بخوان برن روی زمیناشون کارکنن، یا گوسفندی نمونده که خاله خان باجیا بخوان با پشمشون نخ بریسند.
خوب اون گل ممد ذلیل شده رو که یادت هست؟ آره همون آدم غریبه هه که می گن اصلن مال این طرفا نبوده حالا اومده تو مراد آباد همه کاره شده، کاری کرده که همه جونای ده از" خروس خون تا شغال خون" تو میدون ده یا دارن الک دولک بازی می کنن و یا نشستن تو قهوه خونه کبلای رجب قلیون دود می کنن بعد هم که سر صحبت بازمی شه هی میان می گن ما تفریح نداریم، کار نداریم ،جیب مون خالیه و از این حرفا!!
باباخان که این روزا کلا ده رو سپرده دست این گل ممد ذلیل شده، اونم هر گربه ای که می خواد می رقصونه ، تازگیا گفته قرار یک طیفون(1)تو ده بیاد و "خونه های کپری و غیر کپری" ده را با خاک یکسان می کنه و اعلام کرده به همه ی اونایی که برن تو ی دهاتای اطراف زندگی کنن کمک می کنه که از ده برن بیرون، نمی دونم این دفعه دیگه واسه ما چه خوابی دیده، خلاصه خان بابا اوضاع تو ده مث همون چن وخت پیشا هنوز دیش دالا دیش دامه!! نه خانی اومده نه خانی رفته فقط دیروز پریروزا گل ممد رفته بود یکی از دهاتای خیلی دور و با کدخدای اونجا قرار ملاقات داشت، نه که خودش تو مراد آباد خیلی هواخواه داره هر دهی هم که می ره آدماش قبل رفتنش جمع می شن تو میدون دهشون هی داد می زنن که : گل ممد رو نباس راه بدین اینجا!! این بنده خدام با پررویی میره اونجا با کدخداو دارو دسته ش که زورکی کدخدایی می کنن کمی"گفتمان " می کنه و زودی برمی گرده تا به ما دهاتیا بیشتر خدمت کنه.
آخه طفلی می دونه ما چقده به مهر و مهر ورزی اون نیاز داریم . اصلن ما از اول عمرمون عاشق همین گل ممد به دنیا اومده بودیم که بیاد مهر ورزی کنه برامون! آخ که بترکه چشم تموم اون دهاتایی که کدخداشون این جوری مهر نمی ورزن.
القصه خان بابا؛ این نامه رو نوشتم که خدای نکرده یه روزی نگی اویارقلی تو بی وفا بودی و ما خبر نداشتیم، تازه خیلی چیزای دیگه هم هست که نمی دونم براتون بگم یانه؟ اما همین جور سربسته می گم تا یه یاد آوری کرده باشم، عمه قزی که کلا دیگه پیداش نیست نمی دونم مال کبر سن شه یا نه اونم از دست گل ممد کلافه س، مش جواد ماس بند که کلا ماس بندی رو بوسیده گذاشته کنار رفته یه گوشه نشسته آخر عمری داره کشک سابی می کنه، آسیاب بادی رو که قرار بود ده بالایی ها راه بندازن هنوز که هنوزه راه نیفتاده و تازه واسه مون بامبولای جدید در آوردن و خلاصه چپ وراست مار وتلکه می کنن.
ما که نفهمیدیم اگه شما تونستی از زیر زبون این بچه ی سر راهی ت(باباخان) بیرون بکش، ببین اصلن خودشون می خوان این آسیاب بادی رو راه بندازن؟ یانه اینم یه بازی دیگه س؟ خلاصه وخت کردی یه موقعی چن کلوم نامه ای ، پیغومی واسه ما دهاتیای مظلوم که یه زمون دوستت داشتیم بفرست و اگه تونستی بی زحمت یه شب به خواب این باباخان و اون گل ممد ذلیل شده بیا و یه گوش مالی بهشون بده، شاید آدم شدن و دیگه اینقد سر به سر ما عوام بی سواد نذاشتن.
زیاده عرضی نیست ، ببخشید دوباره تا یادتون می افتم سر درد دلم باز میشه این حرفا فقط مال خودم نیست. می دونی که ما تو ده واسه این چن کلاس سواد اکابری که خوندیم، شدیم عریضه نویس برو بچه های" مراد آباد" بخوایم نخوایم گه گداری براشون همینجوری عریضه می نویسیم.
قربون خان بابای خوبم//یک اویارقلی

پ-ن-1- همان طوفان/
یک توضیح برای دوستان کمی جدید تر: ماجراهای من وخان بابا سابقه قبلی هم دارد، چنانچه تمایل به خواندن پیشینه اش دارید در وبلاگ قبلی //قسمت آرشیو،ورثه خان بابا// بقیه نامه های من وخان بابا را بخوانید//با احترام:اویارقلی، ببخشید آرش گیلانی

۱۱ نظر:

قادري گفت...

سلام. راستش يك بار اين مطلب يا چيزي شبيه اين رو تو وبلاگت خونده بودم و همواره دنبالش بودم كه اينو كجا خوندم. خيلي خيلي قشنگه واقعا ادبيات جالب براي انتقال پيامه موفق باشي

گیله مرد گفت...

سلام آقای قادری/درسته، چیزی شبیه این یعنی کلمات وجملاتی شبیه این توی وبلاگ قبلی نوشته ام/این زبانی است که دلمشغولیهایم را با آن می نویسم/اما این نوشته همین امروز صبح و البته با کمی عجله نوشته و روی وبلاگ آمد/در خدمتیم برادر

فرهاد رستمی گفت...

سلام، تو دست از سر این خان بابا بر نمی داری؟ بیچاره اون دنیا داره تنش می لرزه، تا کی ادامه داره این قصه؟

همکار سابق گفت...

میشه آدرس این مراد آباد رو بدین یه سر بریم اونجا آخه انگار خیلی آشناس!

گیله مرد گفت...

سلام آقای همکار سابق/سابقا بهتر خالی می بستی//نه آشنا نیست اونجا که تو فکر می کنی نیس یه جای دیگه اس//شب خوش


-----------------
به فرهاد خان رستمی سلام
آخه نیس این خان بابا از بس خوش گوشته مام هی بهش پیله می کنیم، هی بهش پیله می کنیم//به جون بابا خان//مرگ گل ممد
شب خوش

گیله مرد گفت...

با استناد به قانون جرايم رايانه اي
دسترسي به تارنماي فراخوانده شده امكان پذير نمي باشد.

رسیدگی به اعتراضات: filter@dci.ir
--------------------------------------------------------------------------------
◊ فرهنگی و مذهبی » قرآن
» تبیان
» حوزه علمیه
» پاسخگویی دینی
» کتابخانه ملی
» انقلاب فرهنگی
» گردشگری
ادامه ›◊ خبری » واحد مرکزی خبر
» ایرنا
» فارس
» مهر
» ایسنا
» تابناک
» رجانیوز
ادامه ›◊ خانواده » ازدواج
» خانواده سبز
» لقمه
» دست پخت
» کودکان ایران
» مشاوره
» ورزشی
ادامه ›◊ سرگرمی و علمی » بازی های رایانه ای
» رشد
» اطلاعات علمی
» ایران بلوتوث
» نرم افزارهای متن باز
» آرشیو سیما
» ایران صدا
ادامه ›◊ خدمات اینترنتی » ساماندهی
» پارسیک
» جاماسپ
» ثبت دامنه
» صبا میل
» میهن میل
» پرداخت الکترونیک
ادامه ›◊ شبکه اجتماعی » پارسی بلاگ
» بلاگفا
» جوان بلاگ
» بلاگ اسکای
» پرشین بلاگ
» کلوب
» سرزمین مجازی
ادامه ›◊ عمومی » درگاه ایران
» 118
» سنجش
» کتاب اول
» پرتال مردم
» لغت نامه
» نجاتگر
ادامه ›


پیوندها :: WWW.PEYVANDHA.IR :: پیوندها


فعلا انگار دارن بلگر رو هم فیلتر می کنن دوباره اگه نتونستم اینجا بنویسم دوباره بر می گردم بلاگ قبلی//با احترام به همه دوستان این هم از وضع نت تو این خراب شده

گیله مرد گفت...

سلام مجدد الحمد لله به خیر گذشت موقت قطع شد دوباره برگشت به حال اول/

گیله مرد گفت...

دوستان گلم هنوز نمی توانم وارد مدیریت بشوم /شرمنده ام

گیله مرد گفت...

یک گیله مرد به دوستانش:
سایت بلاگر قابل دسترس شد.
دوباره همینجا خواهم بود.
از دیدنتان خوشحال خواهم شد با پیامتان خوشحالم می کنید.

س.ع.خ گفت...

بابا ابن خان باباخودش کلی پدیده شده ها!

fadayemam گفت...

من محصول جمهوري اسلامي هستم ،من ساخت حكومت اسلامي ام ،رژيم استبداد ديني خود مسئول توليد آدم هاي با انديشه هاي مثل من است .همانطوري كه اين رژيم 7 ميليون معتاد،بيش از 3 ميلين مواد فروش ،چند ميليون زن خياباني توليد كرده است به همان نسبت نيز چند ميليون كفر گو متنفر از تمامي عربده هاي اسلام حاكمان ستمگر توليد كرده است.پيش از تسلط ضد انقلاب در سال 57 اگر مجموع نوشتها و كتب انتقادي و ضد اسلامي را جمع آوري مي كرديم يك جعبه كوچك را پر نمي ساخت اما اكنون يك كتابخانه عمومي هم گنجايش كتابها و مقالات و پژوهشهاي انتقادي و اسلام ستيز را ندارد .