۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

مترو نوشت / مسابقه ی کتابخوانی

قطار حرکت کرد، روی صندلی ام جابجا شدم، کمی که به فضای داخل واگن مترو خو کردم اطرافم را زیر نظرگرفتم، مسافران همگی یا چرت می زدند یا دمغ بودند. آگهی های بازرگانی نصب شده روی دیوارهای مترو را یکی یکی از نظر گذراندم، یکی از آنها توجه ام را جلب کرد، نوشته بود:

مسابقه ی کتابخوانی به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران

شماره ی تلفن :- - - - - - -

**

پشت میز کارم بی حوصله بودم، مثل خیلی از روزها و ساعتهای این روزها! یادم آمد زنگی به آن مسابقه ی کتابخوانی بزنم و مرجع را بپرسم و بقیه ی ماجرا را! تماس که برقرار شد رفت روی اپراتور خودکار، خانم اپراتور می گفت: اگر فلان جا را می خواهید فلان شماره، اگر فلان یکی جا را می خواهید فلان شماره و الی آخر..

خانم منشی ضبط شده می گفت: برای دریافت کتاب مورد مسابقه فلان قدر مبلغ باید........

گوشم دیگر جایی را نشنید، تلفن را قطع کردم و با خودم گفتم: این چه مسابقه ای است که ابتدا مبلغی را از شرکت کننده می گیرند و کتابی می فروشند، آن وقت شاید روزی به برنده ای یکی دوتا از همان کتابها بدهند و الخ.....

داشتم به این فکر می کردم اصولا چه فرقی است بین سازمان معظمی مانند شهرداری تهران و فلان شرکت کلاهبردار که سابق بر این نیز کم نبودند و به همت مراجع ذی صلاح امروزه یا نیستند و یا اگر هستند به صورت زیر زمینی کار می کنند؟

باقی بقای شما

۱۳ نظر:

ترنگ گفت...

عجب مسابقه ای آن هم از نوع کتابخوانی و اینگونه ؟؟!! جای بسی تاسف دارد "آقایان " بعدا دم از ترویج فرهنگ کتابخوابی می زنند !!!
متاسفانه شما همین آزمونها را دقت کنید برای شرکت در یک آزمون سراسری یا آزاد چه مبلغی باید پرداخت شود؟؟

گیله مرد گفت...

ایـــــــــــــــــــــــــنقد..................

هادی گفت...

درود بر آرش عزیز
دوستی که با نشستن در مترو حداقل لذت یه چرت شیرین رو میچشه!!!
اما...
هنر نزد ایرانیان است و بس...
ملتی که گشنشه به مغزش فشار میاره و راههای راحت پول درآوردنو ابداع میکنه. بین روزانه ده هزار نفر که این تبلیغ رو میبینن اگه ده نفر بهشون مراجعه کنن و پول واریز کنن در هفته هفتاد نفر و در ماه حدود سیصد نفر پول براشون واریز کردن. حالا قیمتی که داری ضربدر تعداد نفرات برای سه ماه رو حساب کن ببین چند میشه!!! بهمین راحتی آرش جان. حالا به چهار نفرم سکه طلا بدن ککشونم نمیگزه. اینم در نظر داشته باش که من بسیار حداقل در نظر گرفتم.
دیدی پول در آوردن چقدر راحته!!!
خاک بر سر فرهنگ ما با این ادعامووون.قله کلیمانجارو هم بریم ادعامون پخشه!!! خیلی عقبیم خیییییلی.
ممنون از نوشته ای که گذاشتی تا اطلاع رسانی بشه.
برار قوربون.

گیله مرد گفت...

موافقم؛
خیلی عقبیم،
خیــــــــــــــــــــــــلی...............
براره قوربون

میرزا قشمشم گفت...

نعوذ بالله می خوای بگی که ؟؟؟؟؟؟
آقا استغفار کن :دی
....
راستی گیله جان .. با اندکی تاخیر، روز قلم رو به شما و همه ی دست اندر کاران آن تبریک می گم ..
ایشالله که همیشه موفق باشی

گیله مرد گفت...

نعوذبالله.... توبه/توبه/توبه.....
.
سپاسگزارم آمیرزا.....

پروانه گفت...

شهرداری یعنی همین !از جیب مردم بره تو جیب خودشون !!!

گیله مرد گفت...

موافقم شـــــــــــــــــــــــــدید

باران از لاهیجان گفت...

به کجا داریم می ریم؟؟؟؟؟!!!!!!
خودمون و خودشون هم نمی دونن

مملکته داریمممممممممممممممممم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

:(((((((((((((((

سینا گفت...

هدف اینه که یه پولی از مردم گرفته بشه حالا در پوشش هر چی میخواد باشه.
روز قلم رو هم با تاخیر بهتون تبریک میگم

سینا گفت...

هدف اینه که یه پولی از مردم گرفته بشه حالا در پوشش هر چی میخواد باشه.
روز قلم رو هم با تاخیر بهتون تبریک میگم

محسن گفت...

درود بر گیله مرد عزیز...آقا فرهنگ سازی هم به پول احتیاج داره دیگه این بیچاره ها که پول رو واسه جیب خودشون نمیگیرن همه ی همه ی همشو واسه من و شما خرج میکنن ....تازه این مردم ما هم عادت کردن به پول دادن اگه مجانی باشه که کسی شرکت نمیکنه ...من خودم تو مغازه بارها امتحان کردم وقتی یه کالای جنس خوب چینی درجه 1 رو اگه قیمت پایین بزارم واسه فروض کسی نمیخره اما اگه یه جنس مزخرف چینی درجه 3 رو دوبرابر درجه ی 1 بزارم همه راحت میخرن و پیش خودشون هم میگن عجب جنس خوبی خیلی گرونه...همینه که این آقای هادی میگه عقبیم دیگه....
شیمی جانا قوربان

گیله مرد گفت...

به دوستانم:
.
سینا ی عزیز:
سپاسگزارم
.
محسن جان:
خوش امدید/باز تشریف بیارید