۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

اویارقلی در تازه آباد

سلام خان بابا

خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟

خداروشکر، من هم بد نیستم، شکر خدا کم کم دارم بهتر می شم. می دونی خان بابا؟! بالاخره بعده یه عمری آلاخون والاخونی این مراد آباد همون جور مونده، یادته پارسال پیرار سال بهت گفتم می خوام آخره عمریه رو برم تو یکی از دهاتای اطراف یه جای دنج پیدا کنم زندگی کنم؟ آره همون وختی که این دارو دسته ی گل ممد و باباخان خون به دل همه کرده بودن و هنوزم دارن می کنن، هرچند اون وختا همینجوری از روی عصبانیت یه حرفی همچین زده بودم، ولی بعدش اومدم گفتم خان بابا پشیمون شدم و دیگه اصلا یادم رفت که همچین قصدی داشتم ولی چن روز پیشا یه اتفاقی افتاد که هنوز داره سرم همینجوری گیج می ره..

خان باباجان؛

چن روز پیشا کنار قهوه خونه ی رجب قهوه چی رو تخت نشسته بودم داشتم با برو بچه های ده اختلاط می کردم، یه هو از تو آسمون یه کبوتر سفید پیدا شد و اومد نشست کنارم، دیدم برام نامه اورده، باور نمی کنی خان بابا!! نامه رو که باز کردم توش نوشته بود:اویارقلی جان بیا ده" تازه آباد" اونجا می خوایم تو رو بکنیم" سردسته ی اویارهای تازه آباد"! خدایی داشتم می ترکیدم، اولش با خودم گفتم نه..... من مراد آباد رو ول نمی کنم برم تو تازه آباد، تازه آباد هر چی باشه یه ده اجنبیه، من عمری داد و هوار راه انداختم که قاطی اجنبی ها نمی شم حالا خودم بشم نوکر اجنبی ها ؟!! نه نمی رم، راستش بعد که اومدم خونه به ننه م گفتم ، ننه گفت بچه مگه عقلت کمه؟ دلت به یه "قنات مراد آباد" خوش بود که اونم خشک شد و دیگه نمی تونی" اویاری" کنی، حالا برو ننه، شاید خوب باشه، شاید بتونی دووم بیاری و زندگی کنی، خدا رو چی دیدی شاید دست نومزدت" گل پری" رو هم گرفتی و رفتی اونجا با هم زندگی کردین، نمی دونم دیگه خدایی خان باباجونم این مخ م جواب نمی ده، از یه طرف موندم اگه نرم چار صباح دیگه پشیمون می شم، از طرف دیگه هم اگه برم ننه و این ده مراد آباد رو به کی بسپرم؟ خدایی درسته که ما تو مراد آباد کاره ای نیستیم؛ اما مراد آبادیا به خاطر تو هم که شده خیلی احترام ما رو دارن، حالا بماند که تو بعضی از کار مام کمک شون می کنیم بی مزد و منت، ولی می دونم این احترام گذاشتن بیشتر به خاطر گل روی خان باباس نه هیچ چیز دیگه...

خان بابای خوبم، نمی خواستم این بار از اوضاع مراد آباد چیزی بگم ولی می ترسم بعدها که دیدمت گله کنی و بگی چرا بهت نگفتم برای همین خلاصه و مختصر برات می گم که باباخان و گل ممد بدجوری زدن به تیپ و تاپ هم، مم صادق و میرز علی چوپون و بقیه هم فعلا چسبیدن دو دستی به باباخان، عمو یارقلی هم این روزا آروم آروم اظهار فضل می کنه، یه عده راه افتادن می گن باید عمو گل مراد و عمو سبزعلی هم بیان تو مراد آبا آفتابی شن، آخه می دونی خیلی وخته هیشکی هیچ خبری ازشون نداره، دیگه از عمه قزی و مش جواد ماس بند هم که چن وخت پیشا گفته بود هی هندونه زیر بغل ادمای کوتوله نذارین هنوز خبری نیست...

حرف زیاد تو دلم تلنبار شده، بذار هر وخت رفتم تازه آباد اون جا دیگه اینقذه مشغولیات ندارم، دیگه از دارو دسته ی گل ممد و داش قلی و داش نقی هم خبری نیست، همه شو یه جا برات می نویسم.

قربون خان بابای خوبم برم: اویارقلی

۱۵ نظر:

باران از لاهیجان گفت...

سلام عمویی

روز و روزگاران خوب و خوشی داشته باشی

لبخندتان مانا :)

گیله مرد گفت...

مرسی باران جان.....

ترنگ گفت...

خوبه پس اویارقلی تصمیمش رو گرفته ای شا ا.. موفق باشه و سلامت .

هادی گفت...

درود
خان بابا هم دلش خوشه به وجود اویارقلی باهوشش.
پاینده باشی

گیله مرد گفت...

درود به ترنگ
.
معلوم نیست تا یار که را خواهد و.....

گیله مرد گفت...

هادی عزیزم:
.
اویارقلی سلام رسوندو گفت شرمنده می فرمایید....

باران از لاهیجان گفت...

عموووووووووو طفلی پروانه جون نمی تونه بیاد به وبت سر بزنه تا حالا چند بار بهم گفته که چی کار کنم اما من نمی تونم راهنماییش کنم
به نظرت چی کارکنه ؟
طفلی برام نظر گذاشته که دارم دیوانه می شما چون هنو نتونستم به گیله مرد سر بزنم
می گه فیلتر شکنش ایراد نداره چون تو فیس بوک می ره
اتفاقا برا من که یه مدته خیلی خوب باز می شه وبت
قبلا با سلام و صلوات وبتونو باز می کردیم الان با تکبیر :)
پلیز راهنماییمان بفرمایید گیله مرد مهربان :))))))))))))))

گیله مرد گفت...

باران خانوم
.
به خدا دست من نیست/کوللن فیلترنت موشکیل دانه /امیدوارم پروانه خانوم هم بتونه بیاد توگیله مرد....
.
فقط شرمندگی....

پروانه گفت...

ببخشید اونقدذوق زده شده بودم وبلاگتون باز شد که یادم رفته قبل لز کامنت گذاشتن درود بفرستم ! شرمنده !
زنده باد اویار قلی ! بلکه با رفتن اویارقلی به تازه آباداوضاع فرق کنه !

pedram mojdehi گفت...

سلام
والا اون مطلب راجع به اسم ایران انگار جایی برای نظر دادن نداشت، امدم اینجا عرض ادب کنم به هرحال خواستم ابراز ادبی کرده باشم و در سردرگمی خودم بچرخم و ندانم که چه کار دارم می کنم و ندانم چه می خواهم و شاید ندانم های خیلی زیادی. اصلا حوصله نوشتن ندارم حوصله نظر دادن هم ندارم همین قدر بگویم یک کتاب 200 صفحه ای را 1 ماه و نیم است نمی توانم تمام کنم و فقط دارم روزهایم را شب و شب هایم را روز و بی هیچ انتظاری خواستم بگویم که هر از گاهی می آیم و کمی می خوانم ولی ببخشید که خوب نمی خوانم به خدا راستش را بخواهید حوصله ام سر رفته

pedram mojdehi گفت...

می گن یه بنده خدایی بود رفت به یکی گفت سلام طرف از این ایرانیای دو آتیشه بود بعد از یک بحرطویل(حق کپی رایت رو رعایت کردم اینجا مال خودتونه استفاده کردم) فحش و فلاکت به سلام دهنده می گه ما ایرانی هستیم نباید از کلمات منحوس عربی استفاده کنیم بهتره بگیم درود. یارو آها جالبه منم یه خواهر زاده دارم مثل تو می مونه اونم می گه نباید بگیم سلام باید بگیم درود، دو آتیشه هه می گه آفرین بهش وطن پرسته و رگ و غیرت داره و میهنش رو دوست داره سلام من رو به خواهرزادت برسون. یارو می گه چشم حتما رئیس درودت رو بهش میر سونم

گیله مرد گفت...

ممنون خانم پروانه/ من هم خوشحالم که اومدید..

میرزا قشمشم گفت...

سلام گیله جان .. به به .. میبینم که همین که ما سرمون گرم آزمون و امتحان شد و باز هم سر و کله ی اویارقلی پیداش شد .. خلاصه حالا که از شر آزمون خلاص شدیم اومدیم تا سری به اویارقلی بزنیم ..
.
آقا میگم شنیدی که میگن مورچه چیه که کله پاچه ش چی باشه؟ شده حکایت ِ ما!
این ده ِ ما سر و تهش مگه چیه که صد تا دسته و رسته راه افتادن توش؟ ده نفر جمعیت داره، هرکدومشون شدن یه جناح! خدا بخیر کنه آخر عاقبت ِ ما و اویارقلی رو ..

گیله مرد گفت...

درود به پدرام عزيزم
.
ممنونم عزيزم از اينكه آمديد/راستش منتظرت بودم و كمي هم نگران اما ملالي نيست همينكه به يادمان هستيد سپاسگزارم.
در مورد مطلب دكتر نفيسي چون مطلب از خودم نبود ترجيح دادم جاي پيام نداشته باشد و اگر كسي خواست نظر بگذارد به پست پايين تر بيايد/اما در مورد آن ايراني دو آتشه : با اينكه بسيار از "درود" استفاده مي كنم اما معمولا در كوچه وبازار به لحاظ منزوي نشدن از همان سلام كه عموميت بيشتري دارد استفاده مي كنم.
زنده و پاينده باشي

گیله مرد گفت...

سلام به آميرزاي عزيز:
.
خوشحالم كه آمديد/بله خدا آخر عاقبت اويارقلي وقشمشم بچه را به خير كند/پيروز باشيد