۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

زندگی شیرین می شود...

درود/نه اینکه فکر کنید بلیت بخت آزمایی ام برنده شده؛ اما زندگی شیرین می شود، چه طوری؟ عرض می کنم!!

یکم: آدم ساده ای هستم، باهمه ی صفت های یک آدم ساده، در نظر بگیرید، 5 ماه بدترین عذاب و شکنجه ی روحی را تحمل کردم تا طفلی را که پا به پا دست اش را گرفته و تاتی تاتی برده بودم روی پا بایستد، حالا این نوزاد کمر راست کرده و روی پا می ایستد. امروز اولین شماره ی نشریه ی ...... را که از ابتدای درخواست مجوز تاکنون خون دلها خورده بودم چاپ شد، در صفحاتی کم و البته به تیراژی خاص!! اما همین که این نهال بار داد بسیار خوشحالم، به همه ی خون  جگر خوردن با مدیرعامل "چیزندان" می ارزد، آخ که دلم می خواست امروز یکایک شما دوستان در چاپخانه بودید و در نتیجه ی کارم با من شریک می شدید، همانطور که چند ماه اراجیف نویسی مرا با مهربانی تحمل کردید... دوستتان دارم.

دوم: نزدیک به پنج ماه پیش در ابتدای حضورم به آقای مدیرعامل عرض کردم: حاج آقا این سایت شما هیچگونه قابلیت برای استفاده ی مورد نظر تان ندارد. به نظرم از ابتدا سایت جدیدی طراحی کنیم بهتر است. ایشان می خواست با ماستمالی و نوکرم چاکرم سایت مرده را زنده کند، خریدن چند باره ی هاست و چندین باره ی دامین هم افاقه نکرده و سودی نبخشید، هفته ی گذشته دوباره صلاح خواست و انچه را که ماهها پیش گفته بودم تکرار کردم و یاد اوری، که این مبالغی را که گاه و بیگاه پرداخته و نتیجه نگرفته اید تقریبا قیمت یک سایت جدید است. حالا بعد از پنج ماه جنگ اعصاب و چندین بار پیش رفتن تا مرز سکته! راضی شد و دیروز قرارداد طراحی امضا و امروز مبلغ پیش قرارداد پرداخت شد، کاش حاج آقای ما می فهمید برای چه چیزی به من حقوق می دهد!

سوم: اوضاع روحی و شخصی ام هم با بار دادن این دو نهال رو بهبودی است و مطمئنا بهتر نیز خواهد شد؛ اما اتفاقات دیگری نیز در شرف وقوع است که یقینا کمک خواهد کرد تا مطالب گیله مرد روز به روز قابل تحمل تر شود، از اینکه دوستان خوبی دارم به خودم می بالم و گاهی غّره نیز می شوم. هیچ سرمایه ای بهتر از دوستان خوب و وفادار نیست، شرمنده ام که اینترنت وطن باعث جدایی بسیار از خوانندگان عزیزم از جمع دوستانه  ی مان شده، امیدوارم در آینده ای نزدیک چاره ای بیاندیشیم.

چهارم: تاکسی نوشت؛ همیشه فکر می کردم اگر روزی اتومبیل نداشته باشم احتمالا خواهم مرد؛ اما دارم کشف های جدید می کنم، هر چند عبور مرور با وسایل عمومی این روزها سختی های خاص خود را دارد؛ اما آنچنان بد هم نیست. به لحاظ اینکه منزل تا محل کار بیش از یک ساعت در راه هستم گاهی انچنان چرت هایی در تاکسی/مترو/ اتوبوس می زنم که تمام روز بی نیاز از خواب هستم. اگر در این میان سوژه ای، شعری یا نوشته ای هم به ذهنم برسد که  نور علی نور می شود.

نتیجه ی اخلاقی: هادی جان، ترنگ، باران، سینا، آمیرزا، پروانه ، نرگس و ....... نگران نباشند! جنون ادواری را تا اطلاع بعدی در جایی حبس کرده ام. دعا کنید به فن قفلسازی آشنا نباشد.

پیام اخلاقی: گیله مرد کوچکتر از آن است که پیام اخلاقی بدهد ؛ اما......

پی نوشت: دیدید تا حالا؟ این "امّای" آخر پیام اخلاقی ها همیشه کار رو خراب می کنه.... :-)) 

۱۸ نظر:

ترنگ گفت...

سلام به گیله مرد مهربان ... از نوشته تان و خبرهای خوبی که در آن بود لذت بردم جای بسی خوشحالی است که دوستان خوبی دارید که شما را همراهی می کنند .امیدوارم آن جنون ادواری که می گویید سراغتان نیاید اما خودمانیم در این روزگار اگر خودمان نخواهیم درگیر این جنون شویم این روزگار و گاهی تلخی های آن ما را اینگونه می کند !! اما جای خوشحالی است که فقط ادواری است !! زنده باشید و شادمان همیشه و همیشه .

گیله مرد گفت...

درود به ترنگ
.
سپاسگزارم.......

سيد رضا حسيني گفت...

گيله مرد يه راد مرده جنون ادواري كجاست كه جنون دائمي نيز نمي تونه باهاش بجنگه گيله مرد هميشه پيروز ميدونه جنون خوبه كه باش به عشق برسي جنون خوبه كه باش خداتو بشناسي جنون خوبه كه باش دست هر چي نامرده از زمونه كوتاه كني با جنون و بي جنون گيله مرد يه راد مرد
پاينده باشي و هميشه عاشق

گیله مرد گفت...

درود آقای حسینی:
.
راستش نمی دونم شما کدوم آقای حسینی هستید /من دوستی به نام سید عبدالرضا حسینی دارم/ نمی دونم شما همونید یانه /که اگر هم نباشید چون هر دو حسینی هستید پس پسرعمو یید/به هر حال تعریفهایتان بد جوری قلقلکم داد /سپاسگزارم

هادی گفت...

آرش آرش آرش جان
ممنونم از پیام شادی بخشت
نودونی چی حالی دئنم. بال در اردرم
دو چیککه اشک شوق فودم وختی تی نیویشتئنه بوخوندم
ازینکه امی دیله شاد بودی خودا تی دیله همیشک شاد بوئنی
بلااااااااااااااااا می سر براری!
بیلاواریث فرمونه ویلا نکون برار. سیفت بدار هیچکس دس هندی
راسسی ئی نشریه ایسمه امره اس هدی بشیم اونه دونبال بخونیم امره کرادی.
پیلو برار قوربوووووووووووووون

گیله مرد گفت...

درود به هادی
.
ممنون از تی لوطف/ خودم تی واسی سرادنئم/ خیلی هم خوندنی نیه فقط از بیکاری بهتره برار..
تی قوربون

نرگس گفت...

سلام ///تبریک میگم امیدوارم این کودک نوپا بزودی جوانی برومند شود ///
به امید روزیکه سهم همگی از جمله شما رفاه نسبی بشود .

گیله مرد گفت...

درود به بانو نرگس
.
از آرزوی زیبایتان برای من و دیگر شهروندان ایرانی سپاسگزارم/بابت نشریه هم همینطور... زنده باشید

ناشناس گفت...

سلام عموییییییییییییییییییی
خیلی خوشحالم که خوشحالی ومی خندی
*_:

خوشحالم که زحمات و خون دل خوردنای چند ماهت به بار نشست
امیدوارم همیشه شاد باشی

وووووووووووییییییییییییییی عمو یته ام ره سرا دی :)))))

کلا خوشحالم نه؟؟؟؟؟؟ :)))))))))))))))

ناشناس گفت...

عمو ناشناس منم باران :)
چیکار نمی تونم اسممو درج کنم
عمو برام ابزار قوی بخررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
:))))))))))))))))

من ابزار قوی موخوام موخوام موخوام

باران از لاهیجان گفت...

\m/

عمو این نشان ماستا:))

باران از لاهیجان گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
باران گفت...

عموسلام
شب شما بخیر عمو گاهی روزها خسته ام گاهی روزها شاد و خوشحال گاهی روزها ناامید گاهی روزها پر از شوق گاهی روزها آینده ای زیبا برای خودم می سازم وارد دنیای نادیده می شوم نمی دانی چه حالی دارد شایدم می دانی چون خودت یادم دادی ای همسفر، ای همراه، ای دوست؛ اما در این میان خدایی هست مهربان و دوست داشتنی که لحظاتی را من با او بوده ام و او همیشه با من این تک لحظه ها آرامترین و هیجان انگیزترین لحظات عمر من بوده دوستش دارم و...

باران از لاهیجان گفت...

عمو نظر منو حذف کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:(
یه شعر از خیام بود فک کنم

لطفا بذارش عمو
:))))))

گیله مرد گفت...

سلام به باران
عین رگبار پیام گذاشتی/ممنونم/
نه حذف نکردم/ همین بالایی بود که فقط یک کلمه ش رو حذف کردم گذاشتم اینجا
زنده باشی.....

پروانه گفت...

وای چقدر خوشحالم که شما خوشحالید و این جنون ادواری رفت و دیگه دور هم نخواهد زد !آرزو میکنم این رویداد خیر به نفع دوست بزرگوارم پیش رفته و با صبر و تلاش ایشان نتیجه عالی را بدست آورند!

پروانه گفت...

وای خدای من حرفهام یادم میره! میگم دوست عزیز اتفاقا گاهی اوقات هم خوبه که نداشتن داشته های قبلیت را تجربه کنی ! مثلا همین نداشتن ماشین ! همین که تو مترو وتاکسی و اتوبوس بنشینید از طرفی از رانندگی تو ترافیک و آلودگی تهران راحتی ! و بقول خودتان طرف دیگر هم یه چرتی و خوابی و استراحتی ! واز همه مهمتر شعرونوشته هاتونو مینویسید و کلی وقت هم اضافه میارید !و یک تجربه !

گیله مرد گفت...

درود به پروانه
بله همینطوره البته اگه اتوبوس و مترو وتاکسی خالی گیر بیاد و همه روی کول هم سوار نشن/اما کلا راضی ام