۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

سینا مدبرنیا بدرود/همیشه گیلک بمَنی

غم پر کشیدن دوست نازنینی که ساعات آخر عمرش را با او بوده ای آنچنان سنگین است که  قلم از وصف اش مسلما عاجز و زبان قاصر است، سینا مدبر نیای عزیز و همسر مهربانش شمیم هدایتی حالا چند روزی است که از میان دوستانشان پرکشیده و رفته اند.
الان که این یادداشت گونه را می نویسم دقایقی است که از سفر خسته کننده و ملال آوری برمی گردم که هر گاه پیش از این می رفتم با روحیه ای بس شاد و پر ازانرژی  مراجعت می کردم.
 اما این بار هر چند دیدن دوستان عزیزی که پیش از این کمتر در دنیای حقیقی توفیق دیدارشان را داشتم کمی از آلام و درد پرکشیدن و فراق دوستی چون سینا می کاهد؛ اما بدون شک تلخ ترین سفر چند سال اخیرم به سرزمین مادری ام خواهد بود.
روزجمعه در مسجد الجواد رشت دوستان و آشنایان و اقوام پرشمار سینا و همسرش در مراسمی شرکت کردند که پیاده رو های اطراف نیز مملواز دوستان سینا بود؛اما حکایت مزارش را سالها بود ندیده بودم، گویی عشاقی از گوشه گوشه ی گیلان و گاه سایر نقاط ایران برای تسلیت آمده بودند ، مراسمی که در ان شعر خوانی و مدیحه سرایی جایگاه ویژه ای داشت.
اشعاری به گیلکی توسط عموی سینا و چند تن از دوستانش خوانده شد و در پایان دوست ارزشمند و پژوهشگر زبان گیلکی"بهرام کریمی"برای حسن ختام این روز در حالی که آرام آرام هوای بهشت رضوان رشت درحال تاریک شدن بود نوایی را به زبان گیلکی و گویش شرق گیلان سر داد تا دوستان سینا وشمیم  با صدا و اشعار او با آنان خداحافظی کنند.
                                                                  بدرود سینا، بدرود شمیم 
                                            سینا جان:
                                            گیلک بی، گیلک بمانستی، گیلک بمردی
                                            ته ره قول دیم:
                                           همیشه گیلک بمَنیم.....
پانزدهم آبان ما 1389/تهران/آرش گیلانی پور 

عکسها از :خانم گیلدا دیگان

۸ نظر:

fdnhn گفت...

درود
ممنون از تصاویرتون
با هم پر کشیدند و آسوده خفته اند...

رضا گفت...

دوست عزیز سلام
دوست مشترکمان سینا و بانوی گرامیش شمیم شریک دلتنگیهای عصرهای جمعه ساکت وبیمار من بودندوعجیب که در جمعه ای دلگیر با آنها برای همیشه وداع کردم.سیناپراز درد بودولی همیشه گوشی شنوا وذهنی پذیرا داشت.شمیم صمیمی و مهربان بودو همیشه یادم میرفت که به او بگویم فیلمها و کتابهایی که به من توصیه میکردخواندم و دیدم و خوشم آمد.خلاصه بعضی وقتها چنان کند به توصیه های هنریشان عمل میکردم که کلافه شان میکردم.اینجا برای ما حسرت مانده.ضایعه درگذشتشان بر همگان تسلیت باد.درود سینای عزیز و شمیم گرامی.

گیله مرد گفت...

به دوست گلی که نامش رضاست و دوست جمعه های سینا و شمیم بود.
.
دوستان سینا و شمیم همگی دوستان شمایند و خوشحال خواهند شد چنانچه بیشتر میهمانشان شوید.
گیله مرد بسیار شاد خواهد شد تا گهگاه زیارتتان کند/
با احترام/گیله مرد

بیتا گفت...

سلام آرش عزیز...
عکسات اشکهامو جاری کرد و دلتنگ از این دوری که نتونستم بیام...خدا به خانواده و دوستانشون صبر بده و به هر دوشون آرامش...گرچه اونا الان آرامند و بی دغدغه ...و ماییم که...
برای خودت آرزوی سلامتی و طول عمری با برکت در کنار خانواده محترمتون میکنم...

بیتا گفت...

داداشی میدونی اون قسمت آخر همون که دوست سینای عزیز گفت گیلگ....بیشتر ناراحتم کرد یاد خودش افتادم که همیشه میگفت آخر نظراش: گیلک بمنید...

پونه گفت...

سلام و درود .ممنون از لطف و حضور هميشگيتون.شاد زي

پونه گفت...

تسليت ميگم . اميدواورم خداوند به شما و خانوداده ي محترمشون صبر بده

cassandan گفت...

سلام طبق گفته‌های آقای مهندس احمد علی‌ هراتی نیک‌ صنایع فولاد، بزودی کارخانه‌های ذوب آهن باید درشون را ببندند زیرا دولت نرخ برق را برای کارخانه‌ها بالا برده است، و ما بهیچ وجه با آهن آلات وارد شده نمیتوانیم رقابت کنیم. ما اگر کوره‌های بهتری داشتیم بهترین آهن دنیا را میتونستیم تولید کنیم. اما متأسفانه همینطور که آقای هراتی نیک‌ گفته ما بخاطر لج کردن دولت با دنیا و تحریم‌های مختلفه، آهن را با هزینهٔ خیلی بالا تولید می‌‌کمنیم. بهترین نفت را داریم ولی‌ نمیتونیم تصفیه کنیم. بهترین سنگ آهن را هم داریم ولی‌ باید از خارج آهن بیاوریم .