۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

بانو

بانو،

بی خداحافظی رفتی!
یادت هست؟
وقتی رفتی،
باران می آمد
ومن چتر در دست به بدرقه ات آمدم.
*

بانو،
گلدان هایت
سبز شد
جوانه زد،
گل داد
حالا هر گلدان تو باغی است پر از شمعدانی....
*

بانو جان؛
آسوده بخواب
بازهم باران خواهد بارید
و شمعدانی هایت دوباره گل خواهد داد.
*
بانو؛
دیروزها مرغ خانگی ات بهانه ی تو را داشت
و امروزها من!!
بانو جان؛
آسوده بخواب انگار دارد باران می آید....
.
.
پی نوشت:
نوزدهم آذرماه سالروز درگذشت مادرم، روحش شاد

۲۶ نظر:

شادی گفت...

روحش در آرامش.

شهراد گفت...

چه زود دیر می شود !

پورمحمد گفت...

یادشون گرامی امیدوارم شما فرزندان خوبش راه پرمهر و محبت مادرتون رو ادامه بدید . شاد باشید و سلامت

نرگس گفت...

یادش جاودان ///18 آذر سالگرد مرگ پدرم است ...

farzin karegar گفت...

آرش جان
روحش شاد
گيلك بمني گول برار

فرهنگ گفت...

خودا رحمت بؤکونئ شمی مارئ

پریا گفت...

هر وقتی یه مشکلی پیش می یاد تویه خونه مون مامانم می گه نگران نباشید برای همه چی یه چاره ای هست فقط برای مرگ چاره ای نیست .
همیشه به این حرفش وقتی موردی پیش می یاد فکر می کنم . واقعا با مرگ این تولد دوباره کاری نمی شه کرد ولی چقدر برای ما که هستیم و عزیزانمون رو در کنار خودمون نداریم سخت می گذره ...
قوی باشید گیله مرد

باران ازلاهیجان گفت...

یاد مادرجونم افتادم
خواهرم این شعرو بعد رفتنش گفت.


هنوز منتظرت هستم

هنوز منتظرم تا صدای زنگ شنیده شود

و هیجانزده در را باز کنم

و بعد بوی گلاب

خانه را پر کند

تابستان گرم رفت

پاییز سردتر از همیشه آمد و رفت

و زمستان کوله بار سپیدش را

روی بام و حیاط خانه پهن کرد

و تو نیامدی

و بهار در راه است

و خزانه ها آماده ی پذیرش تخم های برنج

و من منتظرم

رفتی و چمدان سفرت را به تنهایی حمل کردی

چرا از من نخواستی که همراهت باشم؟

چرا سحر گهان بدون خداحافظی رفتی

و فراموش کردی که رمضان در پیش است

و نگفتی کی بر می گردی

من منتظرم

منتظرم تا صدای زنگ شنیده شود

و تو بقچه ی مفاتیح و قرآنت را باز کنی.

محمد گفت...

بودن

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از
ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!


احمد شاملو

گیله مرد گفت...

از دوستان گلم:
شادی/شهراد/پورمحمد/نرگس بانو/فرزین/پریا/فرهنگ/باران و محمد ساکی عزیزم به خاطر همدردی شان سپاسگزارم

پونه گفت...

سلام و درود.روحشان شاد و خدا رحمتشون كنه.شاد و موفق باشيد

گیله طنز گفت...

سلام گیله مرد جان - منم گیله مردم !
وب جالبی درید . با ایجازه لینک ببوستید .

گیله مرد گفت...

به دوستان
.
پونه خانوم سپساگزارم خداوند برادر عزیزتان ر نیز قرین رحمت فرماید.
.
گیله طنز عزیز:
.
ممنون گوله برار/درخدمتیم.

سیاوش گفت...

خدا رحمتشون کنه

کویر کوچک من گفت...

سلام مهربان
لبخندت گلباران و پاینده باد
یکی از دوستان بسیار عزیز و محترمم که از ارادتمندان استاد درویشیان است خواستار آدرسی از ایشان است . اگر لطف کنی و شماره تلفن و یا نشانی از ایشان بمن بدهید خوشحالم می کنید . همیشگی هستی و پایدار باشی - حمزه سواعدی

گیله مرد گفت...

به دوستانم:
.
سیاوش عزیز: سپاسگزارم.
.
کویرکوچک/حمزه سواعدی:
.
پاسختان را در بلاگتان داده ام/سپاسگزارم از حضورتان

ناشناس گفت...

سلام...
روحشان شاد ویادشان گرامی...

ویتک گفت...

سلام گیله مرد عزیز. روحشان شاد. یاد حسین پناهی افتادم( به بهشت نمی روم اگر مادرم انجا نباشد) یاد احسان مهدیان دوست عزیزم ( اول مادرم بود . بعد دنیا فکری به حال خودش بکند)و یاد مادر علی حاتمی که هزار بار هم ببینم عاشق اکبر عبدی هستم و بوئیدن چادر مادر

سپيده گفت...

سلام
از گفتن كلمات كليشه اي خسته ام:
تسليت مي گويم / غم آخرتان باشد / خدا صبر بدهد / خدا بيامرزدش / من رو در غم تون شريك بدونيد...
از كليشه ها خسته ام.
.............................
نمي توانم بگويم رنجت را درك مي كنم چون اين گونه درد را – خوشبختانه – تجربه نكرده ام
نمي دانم بايد چه بنويسم وقتي دوستي از غم فقدان عزيزي مي گويد
حس مي كنم براي ابراز همدردي با اين رنج هيچ كلامي ندارم
برايت توان ادامه ي زيستن در اين جهان تلخ بي حضور چشمان مادر را آرزو مي كنم
و خوب مي دانم كه هيچ عشقي به قدرت مندي عشق مادر نيست
فرزند / دوست / همسر / پدر / خواهر / برادر....
مادر بي هيچ توقع و معامله اي با تك تك سلول هايش عشق را مي بخشد
در كار مادرانه از معيارهاي زميني خبري نيست
هيچ قراردادي اين عشق را رسميت نمي بخشد
هيچ مراسم باشكوهي..........

گیله مرد گفت...

برای سپیده ی گرامی:
.
بله من نیز مانند از شما ازکلیشه ها متنفرم و می دانم کلیشه ها همیشه کلیشه اند.
-----------
بهتر ازین ممکن نبود که شما نوشتید از حضورتان سپاسگزارم.
------------
سپیده ی گرامی هنوز منتظرم تا شروع کنید/دهش دانایی، آگاهی دادن به دیگران است، در بخشیدن افکارتان به دیگران کوتاهی نکنید.
----------
با احترام/آرش

سپيده گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
گیله مرد گفت...

درودی دگرباره به سپیده
--------
سپاس/خواندمش زیبا بود/یاد او و دوستانش به خیر
-----------
راهشان همیشه جاوید
با احترام

فكرآزاد گفت...

شعر قشنگي گفتي. مادر من كه پرواز كرد ، در رشت نبودم. و چه اندازه هم ناراحت. ولي يك حسن برايم داشت كه اصلا حس نمي كنم او را از دست داده ام. به قول يداله رويايي: مادر كه ميميرد ديگر نمي ميرد.

گیله مرد گفت...

درود جناب فکر آزاده
-----------------
از حضورتان سپاس/خوشحالم کردید
.
بله مادرهرگز نمی میرد
.
سپاسگزارم

سپيده گفت...

آرش عزيز انگار من يادم رفت بنويسم پيام خصوصي بوده
ببخشيد لطفا حذفش كنيد
پيام آخري رو .....
سپاس از لطف و توجه ي شما
بهاري بماني

گیله مرد گفت...

برای سپیده:
اطاعت ار شد/روزگار خوش