۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

شب یلدا/آن سالها، این سالها!!

آن سالها می گفت:

                  از غم عشقت دل شیدا شکست / شیشه ی می در شب یلدا شکست

و ما نفهمیدیم آن شیشه ی می چرا در شب یلدا شکست، حالا در انتهای سالهای جوانی به یاد شب چره ی مادر بزرگ، یاد حافظ خوانی شب یلدا را با تقارن میمون!؟ شب یلدای امسال جشن که نه به سوگ می نشینیم تا باقیمانده ی آن سبوی دست نیافته را سر بکشیم.

افسوس، نفهمیدیم چرا دل شیدا شکست و چرا باید در چنین شبی که بلندترین شب سالش نامیده اند به جای شادی و کنار هم بودن هر یک گوشه ای بخزیم و با دردهای حاصل از نفهمی (1) بسوزیم و دم برنیاوریم؟

جای دانه های انار خون گریه کنیم، به جای هندوانه اشک حسرت بریزیم، تنقلات شب یلدا را با مزخرفات رایج این روزها تاخت بزنیم و خوش باشیم که با بنزین لیتری 700 تومان حتما به بهشت خواهیم رفت.

راستی شما می دانید چرا "شیشه ی می در شب یلدا شکست

 به رسم پیشینیانمان تفالی به خواجه ی  شیراز زدم و غزل زیر آمد، تقدیم به شما، نیت کنید و بخوانید:



هــــاتفی از گوشــه ی میخانه دوش


گــــــفت ببخشند گنـــــه می بــنوش


عفــــــــو الهی بکند کـــــار خویش


مژده ی رحمت برساند ســـــروش


این خــــــــــرد خام به میـــخانه بر


تامی لعل آوردش خون به جـــوش


گرچه وصالش نه به کوشش دهند


هرقــــدر ای دل که توانی بکوش


لطف خـــــدا بیشتر از جرم ماست


نکته ی سربسته چه دانی خموش


گـــــوش من وحلقه ی گیسوی یار


روی مـــــن و خاک در می فروش


رندی حافظ نه گــناهی است صعب


با کَـــــَرم پادشــــــــــــه عیب پوش


داورِ دین شــــــــاه شجاع آنکه کرد


روح قدس حلقه ی امرش به گوش


ای ملک العـــــرش مــــــرادش بده


وز خــــــــطر چشم بدش دار گوش






پی نوشت:

1- از نوشتن این کلمه عذرخواهی می کنم

۲۸ نظر:

باران ازلاهیجان گفت...

متاسفم
برا خودمون
برا ملتمون
برا جامعه مون

فرهاد گفت...

سلام آرش جان
میدونی چرا؟به این خاطر؟
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهر یاران را چه شد

farzin karegar گفت...

درود
شب يلدا خوش بگذره !!!!!!!!!!!! !!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گيلك بمني

پریا گفت...

موفق باشید تفالت به حافظ بسیار بسیار زیبا بود .

پونه گفت...

مي خوان با مردم چه كنن؟؟؟؟يه باك بنزين 42 هزار تومن.........

گیله مرد گفت...

از دوستانم/باران/فرهاد/فرزین/پریا و پونه سپاسگزارم/پونه خاونم شما احتمالا یا سمند و یا 405 سوار می شوید که 42 دو هزار تومان بابت بنزین باید بدهید ما ندارها با پراید با بیست و یک هزار تومان کارمان راه می افتد/حالا بفرمایید ان بیست و یکهزار تومان را ازکجا بیاوریم؟
با احترام/آرش

هادی گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
هادی گفت...

با همه کاستی ها و غم و غصه ها یلدای آبرومندی را برایت آرزومندم آرش مهربان.


آری امشب شب يلدااست...
شب فال...
شب عشق...
شب هندوانه...
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است

یلدایتان مبارک دوستان

گیله مرد گفت...

سپاسگزارم هادی عزیز/ملالی نیست که اگر باشد اجتماعی است و شخصی نیست/پایدار باشی عزیزم

باران ازلاهیج گفت...

چه می شه کرد؟ هان؟

الان به هر کی سر می زنم دلگیره تو رو خدا دلگیر نباشین

زندگی چه ناراحت باشید چه خوشحال می گذره کار ندارم چطور می گذره سخت یا اسون اما چه بهتر که به خوشی بگذره

شاد باشید و سعی کنید دیگران رو هم شاد کنید

ما دو راه بیشتر نداریم یا تسلیم شیم
یا قیام کنیم

ما که عرضه قیام نداریم
حرف زدن اسونه اما موقع عمل مردش نیست

پس چه بهتر که الان تسلیم شدیم حداقل شاد بزیم

این تنها کاری هست که می تونیم برای خودمون و خانوادمون انجام بدیم

به خدا نفسم از جای گرم در نمی یاد

ميرزا قشمشم گفت...

سلام گيله جان ... شرمنده مدتي است که نيستم، براي همين از خواندن و نظر دادن در بلاگت محروم بودم ... اينترنتم فعلا قطع است و کنکور ارشد در بهمن ماه هم شده قوز بالاي قوز ... الان هم که آمده ام در بلاگت نظر مي دهم با موبايل آمده ام، تا فقط عرض ادبي کرده باشم ... خلاصه در آينده ي نزديک انشالله با اينترنت عاريه اي بلاگم را اندکي به روز مي کنم تا لا اقل تار عنکبوت نبندد .. آقا انشالله از اسفند ماه بر ميگرديم و از آرشيوتان قصه هاي اويار قلي را مي خوانيم .. شاد باشي برادر

بهروز گفت...

سلام رفیق.
نگران نباش...
این روزها هم میگذره...
یه روز خوب میاد...

سپيده گفت...

سلام آرش جان
خوبي؟؟؟؟
مي دونم كه خوب نيستي
من هم روزهاي تلخي رو ميگذرونم
و شايد همه ي ما...
كتاب رو گذاشتم كافي نت پيش گيلدا
با مهر...
راستي نمي دونستم لنگرودي هستي
نصف وجود من هم از لنگروده
خيلي حس خوبي دارم كه با وبلاگ تون آشنا شدم ولي تمام وقتي كه ميام نت براي خوندن كلمات شما ميگذره دلم نمي ياد برم....
نمي دونم كي نوبت وبلاگ بقيه ي بچه ها ميشه..
.................
براي پست يلدا :
لبخند بزنيد!
فردا همه چيز بدتر و وخيم تر خواهد شد!!!
.................
راستي من كه اصلا مشكل ندارم چون نه پ‍ژو دارم نه سمند نه پرايد!

سپيده گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
سپيده گفت...

A little boy’s prayer: Dear God, please take care of my daddy and my mommy and my sister and my brother and me! Oh, please take care of yourself, God! If anything happens to you, we’re gonna be in a big mess!
.................................
نيايش يك پسر كوچولو:
خداي عزيز!
لطفا مراقب بابام مامانم خواهرم و برادرم باش!
اه! لطفا مراقب خودت باش!
چون اگه اتفاقي براي تو بيفته ما تو دردسر بزرگي مي افتيم!
.......................
اين دعا رو فردا شب يلدا فراموش نكنيم.

باران ازلاهیجان گفت...

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد

نترس از شب یلدا بهار آمدنی است



یلداتون مبارک

به امید روزهای خوش

فردا از آن ماست

باران ازلاهیجان گفت...

حتی طولانی ترین شب نیز به خورشید می رسد

امیدداشته باش

هنر آن است که باور سبز داشته باشیم؛ آن وقت، کویر هم فرصت جوانه زدن خواهد داشت.

اینو یادت نره گیله مرد


***ما می مانیم تا جهان سبز شود***

باران ازلاهیجان گفت...

ای کاش ناخواسته به دنیا نمی آمدم...


ای کاش ندانسته بزرگ نمیشدم...

و ای کاش نفهمیده عاشق نبودم ...

کاش زمان سپری نمیشد...

کاش ستاره های شبم میمرد،میشکست...

کاش دفتر شعرم جوهر را به خود نمی دید...

خاکستر این دل سوخته را......

کاش قسمت من اینگونه نمی شد...

من به امار زمین مشکوکم ....

اگر این سطح پر از ادم هاست پس چرا این همه دل ها تنهاست؟

محمد گفت...

شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه

خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه

گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم ز ِ هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه

شب یلدا بــــــــوَد یا شـــــــام یغما و یــــــــــــــا هنگــــــــام اجرای ترانه

به گوشم می رسد از دور و نزدیک نوای دلکـــــــــش چنگ و چغــــــانه

پس از صرف طعام و چــــای و میوه تقاضــــــــا کردم از عمّـــــــه سمانه

که از عهــــــد کهـــــــــن با ما بگوید هم از رسم و رســــــــــوم آن زمانه

چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم پس از ایشان مرا گـــــــل کرد چانه

نمی دانم چـــــــرا یک دفعـــــه نامِ- “جنیفر لوپز” آمــــــــــــــــد در میانه

عیالم گفت:خواهــــــــــان منی تو و یا خواهــــــــان آن مست چمانه؟

به او با شور و شوق و خنده گفتم عزیزم با اجــــــــازه، هــــــــــر دُوانه!!

نمی دانی چه بلوایی به پـــــا شد از آن گفتــــــــــــــــار پاک و صادقانه

به خود گفتم كه ”بانی” این تو بودی که دست همســـــــرت دادی بهانه

خلاصه آنچنــــــــــــــان آشوب گردید کـــــــــه از ترسم برون رفتم ز خانه

ز پشت در زدم فریـــــــــــاد و گفتم: “مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!

و آن شب در به روی مــن نشد باز شدم چـــــــــون مرغ دور از آشیانه

شب جمعــــــــــــه برای او نوشتم ندامت نامـــــــــــــه، امّـــا محرمانه

نمی دانم پس از آن نامــــــه دیگر عیالم کینه بــــــــــــا من داره یا نِه

ولی بگذار- بــــــــــــــا صد بار تکرار- بگویم آخرین حرفــــــــــــــم همانه!

محمد گفت...

شبی مهتاب گون شب یلدای عشقم...
شبی آرام و خوش،یلدا شبی است یلدای عشقم......
شده یدا،تولد یافتهنوری درئنم.............
زده حافظ تفعل به وجودم شده مسرور این یلدای عشقم...........



یلداتون خوش.............

شاد باشید تا همیشه........

محمد گفت...

شب یلدا و شعری از هوشنگ ابتهاج سایه " زندان شب يلدا "
" زندان شب يلدا "

چند اين شب و خاموشي؟ وقت است كه برخيزم
وين آتش خندان را با صبح برانگيزم

گر سوختنم بايد افروختنم بايد
اي عشق بزن در من كز شعله نپرهيزم

صد دشت شقايق چشم در خون دلم دارد
تا خود به كجا آخر با خاك در آميزم

چون كوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخيزد آنگاه كه برخيزم

برخيزم و بگشايم بند از دل پر آتش
وين سيل گدازان را از سينه فروريزم

چون گريه گلو گيرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آويزم

اي سايه ! سحرخيزان دلواپس خورشيدند
زندان شب يلدا بگشايم و بگريزم

محمد گفت...

شب یلدا شب بزم و سرور است

شبی طولانی و غمها بدور است

شباهنگام تا وقت سحرگاه

بساط خنده و شادی چه جوراست

یلدا مبارک

محمد گفت...

شب یلدا و وصف بی مثالش

خداوندا مخواه ، هرگز زوالش

شب یلدا فراتر از همه شب

نبینم هیچ کس افتاده در تب

شب یلدا زحزن و غم مبراست

شب یلدا مبارک

محمد گفت...

یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن ، میوه پائیز ایران و عروس زمستان ، در راه است.

او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم.

ایرانی بودن را فراموش نکنیم.

یلدا مبارکباد

محمد گفت...

رمیده

نمی دانم چه می خواهم خدا یا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم
آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
بدامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در
خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها

فروغ

پونه گفت...

سلام.يلدا مبارك و اميدوارم هميشه شاد و موفق باشيد.ممنون از لطفتون.همينطوره كه مي گين گاهي آدم عجول و كم طاقت ميشه.شاد زي

بوتیمار گفت...

سلام ارش جان
خوبی؟
من یه وبلاگ توی بلاگ اسپات داشتم که سال 2003 دیگه توش ننوشتم
اومدم پرشین بلاگ

ایمیلم مسدود شد
دوباره به همون اسم یه ایمیل درست کردم
الان چطور می تونم وارد وبلاگم بشم؟
به همون اسم بوتیماره

گیله مرد گفت...

بوتیمار عزیز سلام
.
1-یک جی میل درست کن.
.
2-www.blogspot.com رو برو تو.
.
3-مراحل ساخت رو از اول انجام بده.
.
4- یادت باشه اگه از توی جی میل بری راحت تر انجام میشه/یعنی وقتی توی جی میل هستی ادرس بلاگ اسپات رو تایپ کن شروع کن.
.
5-کمک خواستی درخدمتم برادر.
.
بدرود